۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

اسمهای ایرانی

1- برای کسی که مهاجرت می کنه داشتن یه اسم که به گوش اینجایی ها آشنا باشه غنیمته. مثلا اسم من "مریم" را همیشه باید روی "م" آخرش تاکید کنم. "ماریان" یا ماریا دارند ولی مریم نه! اسم بچه های من "دریا" و "دیانا" است. اسم دریا رو داریا میگن اغلب و دختر من خوشش نمیاد چون یه کم شبیه دیاریا (گلاب به روتون به معنی اسهال) میشه!( یعنی یه اسم قشنگ ایرانی ممکنه دچار همچه بلایی بشه!) برای همین همیشه روی اینکه دریا گفته بشه تاکید می کنه! دیانا اسمش بد نیست. اینجا هم دیانا دارند و هم دایانا .اسمهای طولانی و دو قسمتی و اسمهایی که توشون "ق"و"غ" و "خ" یا "ه" ساکن باشه که تلفظش براشون غیرممکنه . اسمهایی که شامل یه قسمتی با معنی بد بشه خوب نیست. مثلا اسمی مثل پوریا زیاد خوب نیست! پو که می دونید چه معنی می ده. (پو و پی کلا خوب نیست تو اسم باشه). اغلب ایرانی هایی که اینجا بچه دار می شوند سعی می کنن اسمی پیدا کنند که هم ایرانی باشه و هم اینجا داشته باشند مثلا توی اسمهای پسرونه دانیال و سام زیاد میزارن. بعضی اسمهای ایرانی هم با اسمهایی که پاکستانی ها و هندی ها وعربها میزارن مشترکه . به هر حال به نظر من زیاد جالب نیست که بتونن از روی اسم آدم ؛ ملیت یا مذهبشو تشخیص بدن. یعنی قبل از اینکه آدم دیده بشه مورد قضاوت قرار می گیره.
2-امروز چند ساعت برای کار داوطلبانه رفتم مدرسه بچه ها. هر بچه ای یه حساب بانکی داره تو سایت مدرسه. بعد وقتی بچه ها رو می خوان جایی ببرند که هزینه داره -مثلا اردوهایی که چند روز ممکنه طول بکشه- از اون حساب براش خرج می کنند. حالا خود بچه ها یا پدر ومادربا این کارهای داوطلبانه می تونند به حساب بچه ها پول اضافه کنند و خوب خود بچه بعدا ازش استفاده می کنه. امروز بیکینگ سل یا فروش شیرینی های خونگی بود و ما با کلی کیک که تو خونه پخته بودیم رفتیم مدرسه. بازدید کننده زیاد داشت نمایشگاهمون و کیک ها هم فروخته شد. عکس پایین مال دیشبه که کیکها رو تو خونه حاضر کردیم.
پ.ن. دوباره نزدیک هالوین شد و بساط چیزای ترسناک برپا شده. این همسایه ما دو تا آدمک آویزون کرده در خونش این صحنه برای ما که اعدام اینجوری دیدیم خیلی ناراحت کننده است ( پارسال هم همین کارو کرده بود) بعضی ها قبر گذاشتن تو باغچه در خونه و بعضی ها درختها رو با الیافی شبیه تار عنکبوت ترسناک کردند. باید به پستی که پارسال در این مورد نوشتم مراجعه کنم ببینم نظرم در مورد این قرتی بازی ها چقدر تغییر کرده .
پ.ن2. استاد حمید در وبلاگ از دیار نجف آباد( که استاد زبان فارسی در آمریکا هستند) در مورد اسمهای ایرانی خیلی بهتر از من در وبلاگشون نوشتند. مرسی استاد حمید عزیز


۲۵ نظر:

مریم گفت...

مریم جان..قالب جدیدت مبارک...
سریع تر از قبلی می اد...
در مورد اسم ها هم برام جالب بود..
چه کیک های خوشمزه ای...
امممم...چه جالب...چه کار خوبی...

Alireza.N گفت...

به به دهنم آب افتاد
دلم خواست......
انشالا سال ديگه بيام پيشتون همشو خودم ميخرم.....

سیاوش گفت...

جالب بود ممنونم
قبلا مشابه این نوشته را در سایت کنپارس خوانده بودم.
در آنجا نوشته شده بود که اگر کسی از اسم خود ناراضی باشد می تواند یک اسم دلخواه روی خود گذاشته وبا آن خود را به دیگران معرفی کرده وحتی کار کند.آیا درست است؟

غزلک گفت...

برای ما جالب نیست چون ما هر روز توی زندگی روزمره به اندازه کافی استرس و نرس داریم ولی اونا چون زندگی آرومی دارن براشون جالب میشه

سحر گفت...

ای جان
اینجا فعاله
شاید این نظرم ارسال شه
یوهوووووو

میگم من انشاا... بیام کانادا اسمم رو بلدن تلفظ کنن؟؟؟(آیکون اعتماد به نفس...)

سحر گفت...

ای جان
اینجا فعاله
شاید این نظرم ارسال شه
یوهوووووو

میگم من انشاا... بیام کانادا اسمم رو بلدن تلفظ کنن؟؟؟(آیکون اعتماد به نفس...)

سحر گفت...

گمون نکنم ارسال شد
غمگین میشویییییییییییم

سحر گفت...

گمون نکنم ارسال شد
غمگین میشویییییییییییم

سحر گفت...

اینجا فعال شده مریم ولی هرچی دکمه ارسال رو میزنم ارسال نمیشه...
اگر نظراتم به دستت رسید یه خبری بده

شیرین گفت...

عجب کیک اسفنجی!عالی شده، آفرین ؛)

مانا گفت...

وای چقدر کیک پختین؟
چقدر به موضوع مهمی اشاره کردی.چرا اسم دریا رو عوض نمی کنین؟راستی اسم نگار چه بازتابی داره؟
روزهای سراسر جشن و شادی براتون آرزو می کنم.

مریم گفت...

مریم جان
قالبو عوض کردم شاید این نظرات درست شه . جز این کاری بلد نیستم بکنم:(

علیرضا جان
خواهش می کنم... تشریف بیارین:)

سیاوش جان
فکر کنم درست باشه. اینجا عوض کردن اسم زیاد مسئله مهمی نیست فکر می کنم.

غزلک جان
آره . من از این کارا خوشم نمیاد. همون روز که لباسهای کاستیوم می پوشن بد نیست ولی اینکه از چند هفته قبلش تار عنکبوت و قبر میزارن دوست ندارم.

سحر جان
نظراتت رسید:) مرسی عزیزم

شیرین جان
مرسی

مانا جون
راستش من و نه دریا اسمشو دوست داریم و دلمون نمی خواداسمشو عوض کنیم. نگار رو نمی دونم کسی دور و برمون نیست که به این اسم باشه. خوب اغلب اسمهای ما براشون نا آشناست. و اینکه بد تلفظ نشه یا معنی بدی نده خودش کلیه!!! آدم خیلی خوبه یهو اسمش اینجا هم باشه مثل "سارا"

از دیار نجف آباد گفت...

آخی بمیرم واسه ی دستهای کدبانوت که تمام صبح تا شب داشتی این بسته بندی آماده و آردها رو قاشق میزدی تا عمل بیاد... اون تاولهای دستت هم مدرک حرف من!

یه چیز دیگه الان ساعت یک عصر یکشنبه به وقت مرکز آمریکاست و شاید برابر با حدود دوازده ظهر کانادا و همینکه من صفحه ی وبلاگتون رو ریفرش کردم؛ چشمم به پاسخگویی نظراتت افتاد و دانستم که همین الان داشتی پاسخ میدادی و حالا که اینقده معجزات کامپیوتر به روز آوریه پس یه «سلام و درود» تازه و داغ تنوری خدمتت عرض میکنم.

در باره ی موضوع:شما که خوش شانسید و «مری» همان مریم است... من چی بگم که اگه بخواند اسمم رو کوتاه صدا بزنند میشه«حم» و یعنی گوشت خوکچه... بنابر این پس از اصراری که داشتم؛ یه جور دست و پا شیکسته اون رو »حمـِد» بدون «ی» تلفظ میکنند و به نظر من باید سخت پایداری کنید تامجبور شوند در مقابل اینهمه تلاش ما به یادگیری زبان و تلفظ صحیح واژه ها و ... آنها لااقل اسم ما را درست تلفظ کنند.

راستی من هم یه مطلبی کوتاه به این آدرس
http://hamid1385.blogspot.com/2010/01/blog-post_18.html
در این باره نوشته ام... حالا چرا ناراحت میشی؟... خب بذار منم از پرتو معروفیت شما یه پـُزی داده باشم. بدرود...ارادتمند حم+ ید

مریم گفت...

آقا حمید نجف آبادی عزیز
از جمله اول زیاد سر در نیاوردم استاد! یه فعلی حذف شده فکر کنم:)
ما فکر کنم یک ساعت-یا شاید نیم ساعت- از شما عقب تر باشیم. اگه الان شما یک ظهر باشین (اینجا دوازده و نیمه)
اومدم مطلبتونو بخونم:)

از دیار نجف آباد گفت...

مریم خانم عزیز و گرامی
قبل از هرچیز ازبابت نظر لطفت به لینک کردن مطلب واقعاً تشکر میکنم و شما با این بنده نوازی و توصیفاتتون بنده رو سخت شرمنده کردید.

بهرحال سخت متشکرم و باور کنید فقط قصد داشتم تبادل نظر کنم.ولی دیگه با این کارتون بنده را رسماً از خجالت به سیصد و پنجاه و شش تا و نصفی تکـّه تبدیل کردید... حالا دیگه من چطوری سربلند کنم.... وای که ازبس خجالت کشیدم؛ یه جورایی مـُردم... ولی خیلی خوشحال نشید تا براتون بگم که اون جمله ام این بود که:

نه اینکه اینجا پخت کیک با وجود این بسته بندی های آماده خییییییلی سخته و یه لحظه تصوّرش رو کردم که تمام روز داشتید تخم مرغ رو توی آرد کیک هم میزدید تا خمیر عمل بیاد.... دلم برای دستهای ظریف تاول زده تان کمی تا قسمتی سوخت و اصلاً هم متلک نگفتم!!! باور کنید.
حالا با این حال و دیدن این عکسها و هوس کیک کردن باید چه کرد؟؟

جاداره عرض کنم که بنده در مقابل راهنمایی های شما در امر وبلاگنویسی و نیز اخلاق بسیار پسندیده تان شاگردی بیش نیستم و به همین علت است که به خود اجازه میدهم هر از گاهی کلامم را باشوخی شروع کنم... امیدوارم رنجیده خاطر نشوید.
بدرود.....ارادتمند همیشگی حمید

مریم گفت...

از وقتی نوشته بالا رو خوندم دارم فکر می کنم با این سیصد و پنجاه و شش تا و نصفی تکـّه چکااااار کنیم؟؟ کی اینا رو جمع کنه بشه همون استاد حمید اولی؟:))

محمدرضا گفت...

ایول. مطلبهای اینجوری که کسی که خارج از کشور نباشه متوجهش نمیشه رو خیلی دوست دارم.
معضل اسم رو تا حدی میدونستم ولی نه با این جزئیات. ممنون

ناشناس گفت...

سلام
می خواستم بدانم آیا راهی وجود دارد که کسی که ویزای دانشجویی ، با اسمی مستعار مدارک خود را بگیرد. مثلا آی دی کارت با نام مستعار؟
یا حداقل دانشگاه های این امکان را می دهند با نام مستعار رجیستر کنم یا اینکه قبول می کنند حداقل در لیستی که به اساتید یا معلمان ارایه می شود نام ثانویه ارایه شود؟ (یعنی نام اصلی در نزد دفتر ثبت نام محفوظ بماند)

مریم گفت...

محمد رضا جان
معضل خیلی جدیه:) باور کن. یه استاد به من می گقت ماریا - ام فکر کن؟؟؟

ناشناس عزیز
باور کن نمی دونم. برخورد نکردم:) ولی می دونم عوض کردن اسم کا زیاد سختی نیست. برادر خود من که خیلی ساله کاناداست اسمشو عوض کرده ولی فکر کنم بیشتر برای صدا کردن تو محیط کارش باشه و تو مدارکش همون اسم خودش باشه.

مریم گفت...

محمد رضا جان
معضل خیلی جدیه:) باور کن. یه استاد به من می گقت ماریا - ام فکر کن؟؟؟

ناشناس عزیز
باور کن نمی دونم. برخورد نکردم:) ولی می دونم عوض کردن اسم کا زیاد سختی نیست. برادر خود من که خیلی ساله کاناداست اسمشو عوض کرده ولی فکر کنم بیشتر برای صدا کردن تو محیط کارش باشه و تو مدارکش همون اسم خودش باشه.

مریم گفت...

محمد رضا جان
معضل خیلی جدیه:) باور کن. یه استاد به من می گقت ماریا - ام فکر کن؟؟؟

ناشناس عزیز
باور کن نمی دونم. برخورد نکردم:) ولی می دونم عوض کردن اسم کا زیاد سختی نیست. برادر خود من که خیلی ساله کاناداست اسمشو عوض کرده ولی فکر کنم بیشتر برای صدا کردن تو محیط کارش باشه و تو مدارکش همون اسم خودش باشه.

مریم گفت...

محمد رضا جان
معضل خیلی جدیه:) باور کن. یه استاد به من می گقت ماریا - ام فکر کن؟؟؟

ناشناس عزیز
باور کن نمی دونم. برخورد نکردم:) ولی می دونم عوض کردن اسم کا زیاد سختی نیست. برادر خود من که خیلی ساله کاناداست اسمشو عوض کرده ولی فکر کنم بیشتر برای صدا کردن تو محیط کارش باشه و تو مدارکش همون اسم خودش باشه.

مریم گفت...

محمد رضا جان
معضل خیلی جدیه:) باور کن. یه استاد به من می گقت ماریا - ام فکر کن؟؟؟

ناشناس عزیز
باور کن نمی دونم. برخورد نکردم:) ولی می دونم عوض کردن اسم کا زیاد سختی نیست. برادر خود من که خیلی ساله کاناداست اسمشو عوض کرده ولی فکر کنم بیشتر برای صدا کردن تو محیط کارش باشه و تو مدارکش همون اسم خودش باشه.

مریم گفت...

محمد رضا جان
معضل خیلی جدیه:) باور کن. یه استاد به من می گقت ماریا - ام فکر کن؟؟؟

ناشناس عزیز
باور کن نمی دونم. برخورد نکردم:) ولی می دونم عوض کردن اسم کا زیاد سختی نیست. برادر خود من که خیلی ساله کاناداست اسمشو عوض کرده ولی فکر کنم بیشتر برای صدا کردن تو محیط کارش باشه و تو مدارکش همون اسم خودش باشه.

مریم گفت...

محمد رضا جان
معضل خیلی جدیه:) باور کن. یه استاد به من می گقت ماریا - ام فکر کن؟؟؟

ناشناس عزیز
باور کن نمی دونم. برخورد نکردم:) ولی می دونم عوض کردن اسم کا زیاد سختی نیست. برادر خود من که خیلی ساله کاناداست اسمشو عوض کرده ولی فکر کنم بیشتر برای صدا کردن تو محیط کارش باشه و تو مدارکش همون اسم خودش باشه.

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...