سخت است به یاد بیاوری روز میلاد کسی است که دیگر نیست... دلتنگی کلمه نخ نمایی است برای چنین وقتهایی... میبینی چقدر با جانت آمیخته بوده است . می فهمی که از یادت نرفته است.. با یادش می روی و می روی و گم می شوی در کوچه های خاطراتی که بوی عطر یاس می دهد...گیج می شوی دریاد آن احساسات مغشوش که داشتی و آهنگ هایی که تو شاد می شنیدیشان و رنگهایی که در هر جسم بی رنگی بیهوده می دیدی.. همه اینها در یک لحظه از جلوی چشمانت می گذرد... چشمت را می گشایی به برهوتی که هست و به خود نهیب می زنی: بگذار فراموش کنم
۲ نظر:
اما نمي شه فراموش كرد.... حستو درك مي كنم... شاد شاد باشي
از هم حسیت ممنونم مژده جان
ارسال یک نظر