۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

دوستان من

نمی دونم از کی کلمات دوستان مجازی و ارتباطات مجازی توی دهن ما افتاد! به نظر من دوستی های  وبلاگی ما اصلا هم مجازی نیست همینطور ارتباطاتتمون... خوب اینجوری بگم برای من بیش از ارتباط مجازیه.. جدی تر و عمیق تر.. احساس نزدیکی می کنم به خیلی از بچه ها .. دلم تنگ میشه برای اونایی که چند وقت ازشون خبری نمیشه و دلم می خواد ازشون خبر بگیرم... راستش تصمیم دارم یه مدتی هرچیزی که می نویسم  درادامه اش در مورد یکی از وبلاگهایی که می خونم .. وبلاگهای مهاجرتی یا دوستانی که به اینجا سر می زنند حرف بزنم و به یک یا چند تا از پستهاشون که خیلی دوست دارم لینک بدم. نظرتون چیه؟ بزارببینم از کی شروع کنم!

۴ نظر:

نرگس گفت...

سلام مریم جون واقعا با نظرت موافقم . دوستی ماها از دوستی های واقعی هم نزدیکتره . وقتی چند وقتی از یکی از بچه ها بی خبر میشم دلم براشون تنگ میشه و نگرانشون میشم . خلاصه از وقتی پا در راه مهاجرت گذاشتم با دنیای مجازی وبلاگ نویسی اشنا شدم . و خیلی خیلی از این اتفاق خوشحالم . حالا اگه مهاجرتم درست نشه حداقل اینه که کلی دوست خوبو همفکر و مهربون مثل تو پیدا کردم

سمیرا گفت...

موافقم مریم جان! من بیشتر حرفهایی که توی وبلاگ خودم یا به عنوان نظر برای دوستان سایر وبلاگها مینویسم، با دوستان خارج از محیط نمیزنم! چون اصولا" آدم حرافی نیستم و بیشتر سکوت میکنم. اینه که اینجا و دوستان اینجا رو خیلی دوست دارم و باهاشون راحتم
در مورد پیشنهادت هم کاملا موافقم

ناشناس گفت...

Dear Cousin

You want to criticize other blogs? sounds good. Reza-BC

مریم گفت...

نرگس جان
در مورد وبلاگ نویسهای مهاجرتی که صددر صد مجازی نیست. همه کسایی که توی اینجور وبلاگها می نویسند هویت واقعیشونو دارند..هیچ کس الکی و به دروغ چیزی نمی نویسه و همه هم تقریبا موقعیتهای مشابهی رو به خاطر مهاجرت تجربه می کنند. خیلی بعضی وقتها این موقعیتهای مشابه آدمها رو به هم نزدیک می کنه.

سمیرا جان
درسته.. گاهی حتی آدم اینجا واقعی تر از محیط واقعی میشه.. تو محیط واقعی "آدم ترسهای بیشتری از قضاوت داره و نمی تونه خودشو ابراز کنه خیلی وقتها..

رضا جان
البته نمی خوام زیاد قضاوت کنم. بیشتر تحلیل و موشکافی و معرفی .

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...