
امروز اینجا بارون بارید. وقتی ماهها باشه که فقط برف دیده باشی و برف این باران عجب معجزه ای است برای تو ودلت می خواهد این معجزه را و این حس عجیبت را جایی ثبت کنی. دلت می خواهد جایی از این بارشی که بی دریغ بر سر تو می بارد بنویسی گرچه می دانی که اینها حتما همان دریایی است که جای دیگری بر باد رفته... و همانجا از فکر کسانی که عاشق دریا بودند و شایدالان دلشان برایش تنگ باشد دلتنگ می شوی ... دلت کسی را می خواهد که با یک نگاه و کلام تسکینت دهد.
باران: تب هر طرف ببارم دارم
دهقان: غم تا به کی بکارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
من هرچه که دارم از ندارم دارم
دهقان: غم تا به کی بکارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
من هرچه که دارم از ندارم دارم
* نام مجموعه شعری ازایرج زبر دست
**عکس رو از اینجا گرفتم.
۹ نظر:
سلام مریم جون.قشنگ نوشته بودی در مورد بارون. امیدوارم که اون چیزی که هم میخواهیش و هم نمیخواهیش بالاخره به نتیجه نهایی برسی. راستی چرا کامنتهایی که من میگذام هیچکدوم نیست؟ مثلا برای پست قبلیت کامنت گذاشتم. قبلا هم یکبار دیگه پیش اومده بود.
Pas alan hame onja asheghan! Vancouver ham hamsieh baroone ama motmaen nistam keh hame ashegh bashan.
Reza-BC
نوشته ی زیبایی بود.
همیشه عاشق باشی
منم وقتی بارون میاد یک شعر از نزار قبانی رو میخونم که اسمش هست:
باران یعنی تو برمیگردی ...
چه عنوانی؟ چه متن کوتاه و عمیقی؟ حالا من با این حال هیجان زده ام چی بگم؟ اصلاً من کی ام؟ ببینید... ببخشید بشنوید که «امید» در ترانه ی «آیه های بارانی» چی خونده؟
«هوا هر وقت که بارونیست
تو فکر من چراغونیست....»
چی؟ بقیه اش چی بود؟ اولاً حرفهای بد بد مناسب با موضوع و عشقولانه است که چون نوجوانان زیر هفتاد سال از اینورا رد میشند؛ نمیشه گفت.
دومــاً: توی این هوای بارانی، شنیدن این آهنگ میچسبه.... خب برید گوش بدید.... دههه!!
http://www.4shared.com/audio/UHpjQjYw/Omid_-_Ayehaye_Barani.htm
آره دیگه گاهی هم شب زنده داری و حال دیگه ای که خدا رو در حال چایی نوشیدن بداند و حس تنها نبودن؛ حال و روزی واسه ی ما پیرمردا نمیذاره... شما جونا به بزرگی تون ببخشید.
درود و دوصد بدرود.... سیزده بدرتون بخیر... ارادتمند حمید
سلام مریم جون سال نو مبارک ببخشید دیر شد اخه مسافرت بودم . براتون سال خوب و پربرکتی ارزو می کنم . موفق و پیروز باشید
چقدر دستاش رو دوست دارم.دستاش فقط به یه بوسه احتیاج داره.
دقت کردید که من همیشه نامربوط به پستی که نوشتید نظر میدم.دی
ولی خب اینجا تازه برف گرفته .ابرا تازه یادشون افتاده که اینجا باید میباریدن.
مریم جون میشه لینک وبلاگم رو عوض کنید به این یکی .من دیگه تو اون دنیای سبز قدیمی نمینویسم
http://oceansofhope.wordpress.com/
ترانه جون
ممنونم عزیز دلم لطف داری:) کامنتها رو واقعا نمی دونم... چند تا از دوستای دیگه هم همینو می گن.. الان تاییدی بودن رو برداشتم همون موقع می تونی ببینی اومده یا نه.. رو چه پستی کامنت گذاشته بودی یادت هست؟ باید برم ببینم اگه تو ایمیلهام اومده کپی کنم بزارمش.
رضا جان
اون عنوان کتاب آقای زبر دست بود من نگفتم که:)) حالا ما یه بار تریپ عشقولانه داشتیم نزن تو ذوقمون:)
رز نازنین
ممنونم و شما هم به همچنین.
منوچهر سابق عزیز
با اون عنوان که گفتی کتابی هم داره فکر میکنم نه؟
فکر کنم اینها قسمتهایی از آن شعر باشد:
وقتی گفتم:
دوستت میدارم
میدانستم که الفبایی تازه را اختراع میکنم ،
به شهری که در آن
هیچ کس خواندن نمیداند !
شعر میخوانم ،
در سالنی متروک
و شرابم را در جامِ کسانی میریزم
که یارای نوشیدنشان نیست !
آقا حمید نجف آبادی
حالا شما چرا همچین هیجان زده شدین؟ :) حالا ما یه چی گفتیم شما چرا اینقدر جدی گرفتید؟
نرگس عزیز
سلااام احوال شما؟ خوبین؟ سال نو شما هم مبارک باشه و همیشه به مسافرت و خوشی.
شادی جان
نامربوطهایی که خیلی مربوطند. من دوست داشتم جمله تو. باشه درستش می کنم لینکتو
انقدر هوس نزار قبانی کردم که کتابشو پیدا کنم . شعر اینجوری شروع میشه :
باز باران گرفت .... باران معشوقه من است .....به پیشوازش در مهتابی می ایستم و ...میگذارم صورتم را ... و لباسهایم را بشوید ......
ارسال یک نظر