۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

اول اینکه باید بگم دولت جناب هارپر که تو پست قبل حرفشو زدم سقوط کرد!یعنی انگار مجلس رای عدم اعتماد بهش داد اونم رفت پی کارش... اگه می دونستم در مورد هرکی اینجا بنویسم یه روزه سقوط می کنه که کلی وقت پیش کلی چیزا نوشته بودم تا حالا یه چیزی شده بود بالاخره...
دوم اینکه چند هفته تا آخر درسم بیشتر باقی نمونده. اینقدررر سرم شلوغه که حد نداره . همه معلمها لابد پیش خودشون فکر کردند حالا که داریم میریم انتقام بگیرند ازمون. حالا اینهمه  پرزنتیشن و پروژه و اساینمنت از یک طرف و دلشوره اینکه بعد از این درس چه خواهد شد یه طرف! یعنی خیلی دلم می خواد یه کار خوب و مرتبط گیر بیارم. خیلی هااا:( اگه یه مدت بگذره و کار گیر نیارم می دونم حتما کمی تا قسمتی قاط می زنم. شما که غریبه نیستین می دونید کلا مستعد قاط زدنم در هر شرایطی...
سوم اینکه وسط این هاگیر واگیر درس و اینا مرض وسواس گرفتم رو تمیزی خونه! یعنی صد و بیست و چهار هزارجور اسپری پاک کننده خریدم یکی برای شیشه و آینه یکی برای دستشویی ؛یکی برای لک روی موکت ؛یکی برای لک لباس ؛ یکی برای برق انداختن شیر آلات؛ یکی برای چراغ گاز و یکی فقط و فقط برای در یخچال !! بعد هی اینا رومی زنم و با زور و فشار دستمال می کشم هی میرم عقب ببینم چقدر تمیز می کنه!! بعد همون موقع هم دلم مث چی داره می جوشه از فکر درسهای نخونده وتمرینهایی که باید تا فرداش به استاد تحویل بدم.  یعنی مطمئن باش یه چیزیم شده...


۱۲ نظر:

امیر حسین گفت...

فکر کن به یک کانادایی بگی دولت هارپر سقوط کرد . اونم شونه هاشو بندازه بالا . اینگاری که هارپر رئیس جمهور ایرانه !

ناشناس گفت...

Dokhtar amoo

Sakht nagir, hame ja tamizeh. Tazeh hala bargh nazaneh mageh chy mishe. Man keh vaghty dars daram, hata bara laundary ham zooram miyad.
Cheers
Reza-BC

آزاده گفت...

مریم جان
امیدوارم یه کار خوب پیدا کنی، اونم با رشته شما، به نظرم دور از دسترس نیست.
راستی هزار تا لایک برای من مستعد قاط زدنم در هر شرایطی.
منم همین طور.

مریم گفت...

امیر حسین عزیز
آره بابا این کانادایی ها که اصلا نمی دونن هارپر کی هست!

رضا جان پسر عموی نازنین
مگه فقط این پسر عمومون به فکر ما باشه:)) البته خونه ما در حالتهای عادی شتر با بارش عربی می رقصه الان که درس دارم برای فرار از درس یهو مرتب شده ام.

آزاده جان
خدا از دهنت بشنوه. احتمالا درسم تموم شه شما را در جریان همه مراحل رزومه پراکنی و دنبال کار گشتن خواهم گذاشت.

شایا گفت...

سلام مریم جون. عیدت مبارک. امیدوارم که خیلی خیلی خیلی سال خوبی داشته باشین. من که امسال عید همش یاد شما بودم چون پارسال عید رو خونتون بودم :دی

مریم گفت...

شایا عزیزم
سلام سال نو مبارک:) خوبی؟ ممنونم..اتفاقا من هم یادت بودم. امسال یه مهمونی ایرانی ها توی مریت هتل برگزار شد و همه اونجا رفتیم. تقریا فکر کنم 150 نفری بودند و جای تو خالی بود.
قربانت

امی گفت...

آخ مریم جان شما چقدر کاراتون بامزه است، کلی خندیدم، منظورم اون پست جدید در اون وبلاگ دیگه تونه.
چرا قالب اینطوری شده؟ چرا همه کامنت ها پریدن؟ اومدم کامنت بذارم حتی پنجره اش رو هم باز نمی کنه و فقط این پیام رو می ده:
پستی با شماره درخواستی در وبلاگ به ثبت نرسیده یا حذف شده است.
منم نمی دونم چه اتفاقی افتاده امیدوارم بقیه بتونن کمک کنن.

امیر حسین گفت...

اون یکی وبلاگ رو چیکار کردین ؟ چه بامزه . من که گیج شدم تو کدوم کامنت بذارم .

رحیم گفت...

سلام
مریم جان شایعه شده که این دولت جدید کبکی می خواد قوانین مهاجرت رو خیلی سفت و سختش کنه ، می خواستم بدونم اگه در این مورد چیزی می دونی یه توضیح بدی ، مرسی
منم موقع امتحانای دانشگاه گشنه ام می شد حالا تو هم وسواس پیدا می کنی ، حداقل خوبیش اینه که خونه ات تمییز میشه .موفق باشی .

مریم گفت...

امی جان
الان قالبو عوض کردم بعد این ستونی که پستو توش می نویسی خیلی باریکه! هر چی هم عرضهای توی کدشو عوض کردم همه چیز تغییر می کرد جز اون که باید تغییر کنه.
نظرات برگشته الان! فکر کن نظرها هم حذف شده بود!

مریم گفت...

امیر حسین جان
اون فعلا با یکی از این قالبهای بلاگ فا درست شد ولی عرضش کمه. عکس ها جا نمیشه.

مریم گفت...

رحیم جان
در مورد قوانین مهاجرتی بزار یه کمی تحقیق کنم اگه چیزی سر در آوردم حتما می نویسم.
اون مشکل گشنگی رو منم پیدا می کنم. الان می تونی منو به صورت یه جور آفت گیاهی در نظر بگیری ...همینجوری می خورم و میرم جلو...

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...