۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه


با زندگی کم دغدغه و آروم اینجا احتمالا تا چند سال دیگه به آدم حال به هم زن و فقط به فکر خودی تبدیل خواهم شد که بزرگترین دغدغه اش  فقط خوردن هر چه بیشترمیوه های ارگانیک یا پیدا کردن کرمهای دور چشم بهتره و هر چه بیشتر سعی می کنه از چیزهایی که این آرامش را به هم بزند دوری کند مبادا ناراحت شود!!!

چند روز پیش که شوهرجان با دیدن خبر سقوط هواپیما به روی پایش کوبید که ای وااای... یه هواپیمای دیگه!! ملتمسانه گفتم نگو! خواهش می کنم هیچی نگو... نمی خوام ببینم و بشنوم... حتی دلم نخواست چیزی در موردش بنویسم از گفتنش - شایدبه خاطر اینکه خودم را ناراحت نکنم -حذر کردم. ولی بعد از چند روز به هر حال من هم خونهای ریخته شده روی برفها را و هواپیمای در هم شکسته را و قربانیان حادثه را و آن بچه یک ماهه که در آغوش پدرش از سرما خشک شده بود را دیدم.
حالت تهوع گرفتم . حالم بده خیلی بد.... 

۱۰ نظر:

امی از انگلستان گفت...

دنیای بدیه مریم جان ، فکر می کنم خبرهای بدش بیشتر از خبرهای خوبش باشه و یا پررنگ، اما باید زندگی کرد ....
من که رفتم تمام وبلاگ مامان ترنم ( همون نوزاد ) رو خوندم که الان توسط خاله اش آپ می شه، حالم بیشتر بد شد. طفلکی خیلی به کودک تازه متولد شده اش عشق داشت و با عشق براش می نوشت.

مریم گفت...

امی جان
دقیقا همین کاری که من کردم. کاش نرفته بودم که ببینم:(( خیلی حالم بد شد خیلی

شادی گفت...

سلام من هنوز عکس ها رو ندیدم.فقط خبرش رو خوندم.
اصلا تو توانیم نیست که بخواهم ببینم.
شاید بی انصافی باشه ولی میگم من که نمیتونم کاری کنم،پس بهتره نگاه نکنم تا با اعصاب راحت درس بخونم .شیاد در آینده بتونم براشون کاری انجام بدم

مریم گفت...

سارا جان
نمی دونم:( دست خودم نبود واقعا از دیدن عکسها ناراحت شدم اینجوری بگم : حالم بد شد. شاید زیادی سوسول شدم قبلا اینجوری نبودم .

مانا گفت...

خوبی زندگی تو ایران میدونی چیه؟اینه که اخبار ناراحت کننده نمی شنوی و وقتی خبرهای اختراعات و اکتشافات دانشمندان جوان و مشتهای محکم که بر دهان استعمار فرود می آید و شادی همیشگی ملت از یارانه ها و... را می شنوی دلت می خواهد از شادی زیاد با مخ محکم بروی توی دیوار!!!!!
ما که مثل شما اینترنت بدون فیلتر و سرعت بالا نداریم پس خوشبختانه این فیلمها و عکسای ناراحت کننده را هم نمی بینیم.مریم جان مردم اینجا دغدغه نان دارند امنیت و....پیشکش!؟

نمی دانی با چه وقاحتی در مصاحبه هایشان می گویند ما یکی از امن ترین ایر لاینها را داریم!!!!!!!!!!!!!!!
برای ما که عادی شده آخه خیلی پوستمون کلفت شده مثل شماها حساس نیستیم که زود به این راحتی از کوره در بریم و قاطی کنیم؟!(آیکون گریه زاری فریاد جنون و همه اینا)

مانا گفت...

خوبی زندگی تو ایران میدونی چیه؟اینه که اخبار ناراحت کننده نمی شنوی و وقتی خبرهای اختراعات و اکتشافات دانشمندان جوان و مشتهای محکم که بر دهان استعمار فرود می آید و شادی همیشگی ملت از یارانه ها و... را می شنوی دلت می خواهد از شادی زیاد با مخ محکم بروی توی دیوار!!!!!
ما که مثل شما اینترنت بدون فیلتر و سرعت بالا نداریم پس خوشبختانه این فیلمها و عکسای ناراحت کننده را هم نمی بینیم.مریم جان مردم اینجا دغدغه نان دارند امنیت و....پیشکش!؟

نمی دانی با چه وقاحتی در مصاحبه هایشان می گویند ما یکی از امن ترین ایر لاینها را داریم!!!!!!!!!!!!!!!
برای ما که عادی شده آخه خیلی پوستمون کلفت شده مثل شماها حساس نیستیم که زود به این راحتی از کوره در بریم و قاطی کنیم؟!(آیکون گریه زاری فریاد جنون و همه اینا)

آبتین گفت...

راستش من خیلی حالم بد نشد. چرا؟ سالی حدود سی هزار نفر تو جاده های ایران دارن میمیرن این یعنی ششصد نفر در هفته . یعنی روزی هشتاد , نود نفر . تازه تو تصادف جاده ای چند برابرش مصدوم داریم ولی در سانحه هوایی صد در صد مرتالیتی داریم . البته بجز این آخریش ! کسایی که با هواپیما سقوط میکنن معمولا در عرف مثل قهرمان میمیرند ولی مردگان جاده ای خیلی مظلومند ! نمی دونم چرا هممون اینجور مردنو خیلی راحت باور میکنیم ولی اونجوری نه !

علی گفت...

سلام مریم جان
مطلبتو که خوندم یاد کلاس چهارم دبستان افتادم آخه اون موقع اولین باری بود که این شعر و تو کتاب فارسی خوندم.

بنی آدم اعضائ یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

نمی دونم چی بگم که آروم شی فقط میخوام بگم اینا بدبختی های یه ملته که خودش سر خودش میاره. گوشه ای از تاریخ بشریت تا یاد بگیره چطور زندگی کنه.
ببخشید حرفای گنده زدم. نمی دونستم چی بگم

شادی گفت...

واییییییییی ،روزی ۵ بار اینجا رو باز میکردم که ببینم برگشتید یا نه
الان من انقدر خوشحالااااااااااااااااام که باور نمیکنید.

RS232 گفت...

مریم جان, باید آرزو کنیم که همه مردم ایران هم مثل شما و ما زندگی راحت و بی دغدغه ای داشته باشند اگرنه اگر ما هر روز هم بر سر خود بزنیم و غصه بخوریم باز هم هیچ اتفاق خوبی در ایران نمی افتد و همه چیز کما فی السابق خواهد بود.

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...