۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

آبشار نیاگارا در زمستان

ما یک بار چند سال پیش در طول تابستون نیاگارا رفته بودیم. این باردفعه دوم بود و آبشار در زمستون یه جور دیگه به نظر میومد. به مناسبت سال نو شبها نور توی آبشار می انداختند.

آبشار طرف کانادایی نسبت به آمریکایی  دید خیلی بهتری داره.

پیاده روی کنار آبشار. یخ زده و سرد!

این پلی است که کانادا رو به آمریکا متصل می کنه و در اصل مرز حساب میشه. توی تاریخچه پل نوشته بود سال 1941 یعنی هفتاد سال پیش ساخته شده.

این قسمت آمریکایی آبشاره. سمت چپ عکس  یه پل ساخته اند که تا وسطهای رودخونه جلو اومده تا مردم بتونند از اون طرف دید بهتری به آبشار داشته باشند.

این جزیره  به اسم جزیره بز"Goat Island" :)) در "اونور آب" و در اصل ایالات متحده است. این جزیره آب رودخونه رو در طرف آمریکایی به دوقسمت می کنه و مثل اینکه در قدیم محل پرورش و نگهداری "بز" برای دامداران بوده.

کنار آبشار یک برج بلند شبیه سی ان تاور هست که میشه از اون بالا آبشار رو با دوربین بهتر دید.

۱۶ نظر:

sara گفت...

چقدر قشنگ بودن.
دوست دارم من هم این آبشار رو از نزدیک ببینم.

مریم گفت...

سارا جون
می تونی تابستون یه برنامه بزاری بیای ببینی. هم زمان هزار جزیره در اونتاریو ببین اونم خیلی قشنگه.

نرگس گفت...

سلام مریم جون خیلی قشنگه خدا قسکتمون کنه که ماهم بتونیم بیایم ببینیم . ولی با این وضعیت جدیدی نمی دونم پای ما اونجا میرسه یا نه ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

مریم گفت...

نرگس جان
نگران نباشيد! دير و زود داره ولي سوخت و سوز نداره!

از دیار نجف آباد گفت...

مریم خانم عزیز
با آنکه میدونم سرما توی کانادا بی داد میکنه... ولی برای اولــّین بار دلم خواست بیام اونجا. البته یه وقت هول نکنی بگی اصفونی ها خراب شدند سرمون... واسه ی دیدن شما هست؛ ولی این عکسهایتان بدجوری دلم رو برد که آنجا را هم از نزدیک ببینم؛ طفلی دوستانی که از توی ایران میبینند و باید آب دهنشون رو قورت بدهند.

راستی شما اینهمه راه که اومده بودید؛ تا وسط اون پل هم اومدید؛ خب یه خورده بیشتر قدم رنجه میکردید و یه سر هم به ما میزدید...منو باش... اینهمه از اونور پل براتون دست تکون دادم و به روی مبارکتون نیاوردید؛ حالا چه خوش باورانه توقع دارم که شش ماهی هم خونه تون بمونم... فقط شش ماه ناقابل.

خوش باشید و تا درودی دیگر دوصد بدرود...ارادتمند حمید

ناشناس گفت...

سلام به روی ماه مریم جان .مردم این قدر کامنت گذاشتم و در وب شما چاپ نشد .نمیدانم اشکال از طرف من است یا نه؟به حر حال پیشاپیش کریسمس را به شما تبریک میگویم و امیدوارم لحظات شادی را سپری کنید در کنار اعضای خانواده.رینا از مشهدالرضا

غزلک گفت...

خیلی قشنگ بود مریم جون. مرسی

مریم گفت...

آقا حمید نجف آبادی
برای اولین بار بود دلتون خواست بیایید این طرفا؟؟ اینقدرهام بد نمی گذره به خدا:) شش ماه چیه شما شش سال تشریف داشته باشین.

رینا عزیز
نمی دونم این بلاگ اسپات چرا همچی می کنه!! کامنتها رو نمی فرسته ؛ قورت می ده چه می دونم اذیت می کنه! واقعا شرمنده ام که کامنتهاتون از بین رفته:( من بی تقصیرم و واقعا نمی دونم چکار کنم. سال نو شما هم مبارک باشه.مرسی از لطفتون.

غزلک جان غزلک
فدات شم عزیزم. قابلی نداشت.

از دیار نجف آباد گفت...

مریم خانم
نه دیگه!!!! سنگ بزرگ نشونه ی نزدنه؟ شما همون یک ماه طاقت خرج و مخارج و مزاحمت ما رو داشته باشید؛ قول میدیم بیشتر از پنج ماه بعدش نمونیم و زحمت رو یواش یواش کم کنیم. شش سال که خیلیه!!!؟
درود و دو صد بدرود.... ارادتمند حمید

درضمن بد نیست به دوستان نظرنویس اطلاع رسانی کنید که باید اینقدر دکمه ی «ارسال نظر» را فشار دهند و صبر کنند؛ تا حتماً پیام انگلیسی«نظر شما پس از تایید وبلاگنویس منتشر خواهد شد» را ببینند. وگرنه نظر ارسال نمیشود. و البته صبر نظرنویسان را میطلبد و شاید دو یا سه بار باید دکمه ی ارسال را بزنند و منتظر لود شدن کامل صفحه ی وبلاگ شما و قسمت نظرات باشند تا از ارسال نظر مطمئن باشند. به همین علت پیشنهاد میکنم پنجره ی نظرنویسی را بصورت پنجره ای جداگانه تنظیم کنید تا وقت کمتری برای لود شدن آن گرفته شود.... البته ببخشیدا... شما خودتون استادید.

رحیم گفت...

ای بابا چقدر صحنه های قشنگی رو گذاشته بودی . خلاصه با این کارات دل ما بیچارگانه ساکن کشور عزیزمون ایران رو آب کردی . مردم تو کشور های دیگه چقدر شاد هستن و دولت ها هم چقدر سعی می کنن تا مردمشون رو شاد و سرحال نگه دارن ولی تو ایران ما بعد از 3000 سال تاریخ ناب دارن فرهنگ رو تاراج می کنن الان تو ایران گریه کردن و سیاه پوشیدن و جدی بودن شده ارزش و جشن و خندیدن و رقصیدن شده ضد ارزش ، نمی دونم دیگه چی می خواد به سر ما بیاد نه آب سالم داریم نه هوای سالم نه روح سالم نه تفریح سالم . کم کم آهنگ دوباره میسازمت وطن داره از حافظه ها پاک میشه ، کم کم داره روزنه های امید تو اینجا بسته میشه ، کسایی که می تونن کمکی به ایم کشور آشوب زده بکنن خیلی وقته از این دیار رفتن ، به هر هر به امیده بهتر شدن وضعی که هیچ امیدی بهش نیست .
امیدوارم هر روزت بهتر از روز قبلت باشه ، موفق و موید باشی.

سحر گفت...

ما ایرونی ها یه ضرب المثل داریم (این الان ترور شخصیت بود یه جورایی) میگیم وصف العیش نصف العیش...
بسی حال نمودیم...
هییییییییییییییییییی
موندم زودتر بیام سر تو خراب شم یا سر آقای نجف آباد..نیس خیلی اصرار میکنین...باشه دیگه قبول میکنم....(سوووووووت)

سحر گفت...

آقا حمید محترم!!!!!
تکنولوژیتون تو اون ور آب درپیته به ما کامنت گذاشتن آموزش نده...
سه ساعت صبر کردم آخر نفهمیدم نظرم رو خورد این بلاگ اسپت یا ارسال کرد..
ازین بلاگ های وطنی یاد بگیرن.....هلوووووو

رها _میشوم گفت...

ااااااااااااااا!چه قشنگ بودن این عکسها!

مانا گفت...

سلام خانومی
دلم خیلی آب شد منم آبشار میخوام.....عکسا محشر بودند.
ما که در حیرت یارانه ها ایم هنوز.....

مریم گفت...

آقا حمید نجف آبادی
به هر حال ما که گفتیم شش سالش هم مشکلی نیست خوشحال میشیم تشریف بیارید. مرسی از راهنماییتون بابت ارسال کامنت.

رحیم جان
چی بگم والله. مشکلات مردم تو ایران بیشتر و بیشتر میشه. دیگه فقط مسئله روانی و فرهنگی نیست! جنبه اقتصادی هم اضافه شده و واقعا عرصه رو تنگ کرده به مردم.

سحر جون
نظرت اومد:)) هووووراااااا. ببین توصیه های آقا حمید کارساز بود:)

رها جون
مرسی عزیزم

ماناجان
مرسی. واقعا نمی دونم. همه حرفشون یارانه و افزایش قیمتهاست. چه بر سر مردم میارند اینا.

Shouka گفت...

سلام.
سلام مریم جان
سوالی برام پیش اومده که توی وبلاگم مطرح کردم. میشه لطفا نظر بدین؟
ممنون
iran2ca.blogspot.com

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...