چند روزی؛ حتی شاید چند هفته ای نباشم. امتحان دارم و حال روزم دور از جون؛ دور از جون بدتر از روزگار سگ...به مصداق آیه شریفه ای که خوب بلد نیستم ولی یه کمیش اینه: زپلشک آید و زن زاید می باشیم الان. بعدا که ایشااله خوب شدم میام.
آنها که مرا میشناسند، میدانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش میکنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آنچه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...