۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

عشق آخر تیشه زد بر ریشه اش

شهلا جاهد اعدام شد
عشق را دار زدند

یادمه اوایل دوره دبیرستان دوستی داشتم به اسم پیمانه. عاشق حمید درخشان بود. هرروز کلی در مورد "حمید" حرف می زد. هنوزهم نمی دونم اون حرفها و نقلهایی که او از "حمید" می کرد زاییده فکر او بود یا واقعا با حمید درخشان سر و سری داشت! دنیای اون سن ما دنیایی به معنای واقعی خاکستری بود. هیچ رنگی توش نبود. هیچ دلخوشی. هیچ عشقی. دلخوشی های بچه ها چیزی در همین حدود بود. سالها پیش وقتی داستان شهلا جاهد رو شنیدم که در 14-15 سالگی عاشق ناصر محمدخانی شده بود و آخر اینقدر پاش وایساده بود تا این عشق بچه گانه اش رو به واقعیت برسونه.. پرت شدم به اون سالها... دلم آتیش گرفت ازمظلومیت نسلی که دخترهایش همیشه مظنون و محکوم بودند و هیچ دلخوشی و تفریحی نداشتند.

۱۳ نظر:

ما و کانادا گفت...

مسخره اینجاست که هنوز 100% مطمئن نبودند که قاتل، این خانم بوده..به قول دوستی همیشه اونجا بدترین و مبهم ترین گزینه انتخاب میشه

رحیم گفت...

نمی دونم چرا میگی دختران همیشه محکوم و این چیزا مثلا خودت محکوم بودی ؟ یا مظلوم بودی؟ این حرفا چیه افتاده تو دهن دخترا و هی اینو تکرار می کنن و یه جورایی مد شده . همین خانمی که اعدام شد آدم کشته بود ، چرا واسه اون چند هزار نفر دیگه که واسه خیلی چیزای الکی تر تعدام شدن چیزی نمینویسی اون موقع می گی عشق رو اعام کردن ،نمی خوام از اعدام دفاع کنم ولی هرچی باشه اعدام تو قانون هست و الانم قانون اجرا شد و اگه نمی شد بی عدالتی می شد .

مریم گفت...

رحیم جان
آره الان دیگه عدالت اجرا شد!
دخترا مظلومند چون در شرایط اجتماعی ایران شرایط مساوی با پسران ندارند. شرایطی که بتونن تجربه همه چیز را داشته باشند. عشقهای 14 سالگیشان را جامه عمل می پوشانند و در همون عقل 14 سالگی بلکه کمتر می مونند. صیغه می شوند. تمام دنیایشان می شود آن آدمی که خودش هم نمی داند از زندگی چه می خواهد.
دخترها مظلومند چون تجربه؛ سواد؛ اطلاعات و پول کمتر از مردان دارند. جامعه ما زن را اینجور می پرورد.
الان فساد جامعه ایران را ببینید. دو زنه بودن مردان را ببینید. احتیاج مالی زنان را ببینید. من اینها را از مظلومیت دخترها می نامم.

چنگ گفت...

سلام
قدیمیا میگند:عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند ولی بعضیها هم میگند عاشق از قاضی نترسد می بیار...

مریم گفت...

خوش اومدی چنگ عزیز
و چه خوب کردی که اومدی:)

چنگ گفت...

اینم شانسه منه حالا که آمدم شما نیستید.
باشه منتظر میمونم

چنگ گفت...

آیکون تعجب
حرفم را پس گرفتم خیلی هم خوش شانسم چه زود جواب گرفتم . ممنون

مانا گفت...

مریم جون امیدوارم توی امتحانات بهترین نتیجه رو بگیری.
موفق باشی

مریم گفت...

مرسي مانا جون
واقعا دوست مهربوني هستي كه حتي اومدي يه پست پايينتر اينو براي من نوشتي:) خوشحالم واقعا از آشناييت و دلگرمم از همراهي تو

سحر گفت...

حسم به شهلا حس عجیب غریبی بود...
دلم نمیخواست اعدام شه حتی اگه گناهکار بود...
بازم اونجوری که میخواستم نشد...

سحر گفت...

وااااااااای
مریم فکر کنم پستم ارسال شد...
خوشم میاد از رو نمیرم...

مریم گفت...

سحر جان
منم همینطور.. خیلی دلم سوخت. اصلا اعدام خیلی وحشیانه است.

ناشناس گفت...

به رحیم: چطوری می تونی این قدر محکم نظر بدی که قاتل بوده؟؟؟ خیلی حرفها بوده و خیلی چیزا مسکوت مونده. اون اولا یادمه که تو روزنامه خوندم که یک تلفن از خونه مرحوم لاله به بیرون شده که طرف به کسی خبر داده بوده که " تموم شد" . بعدها این حرف دیگه هرگز تکرار نشد. نقش پسرخاله و دایی اطلاعاتی لاله و خود محمدخانی این وسط چی بوده؟ نتیجه پزشک قانونی در مورد خانم لاله در مورد امکان رابطه جنسی قبل از قتل چرا مسکوت گذاشته شده؟ ما که می دونیم شیوه های اقرار گیری در مملکتمان چه جوری هست. و پدر ساده لوجی و پدر سوختگی بعضی ها مزید بر علت بوده

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...