۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

ابرها

دلم برای اون ابرهایی که روزی اون بالا گذاشته بودم تنگ شد.
ابرهایی که الان پیدا کردم عکسی نیست که خودم از ابرهای بسیار پایین اینجا گرفته باشم.
حتی اون عکس را هم گم کرده ام.
این ابرها را از گوگل پیدا کردم و طول و عرضش را عوض کردم تا اون بالا رو کاملا پر کند.برای همین دفرمه شدن ابرا.
اینها به سفیدی ابرهای من نیستند و کمی سیاهی دارند ولی عیب ندارد هرچی باشه ابرند.
شاید اینها را هم کمی که نگهشون دارم اینجا دوست داشته باشم به اندازه اون قبلی ها.
کاش این ابرها به اندازه قبلی ها  تحمل وزن مرا داشته  باشند.

پ.ن. یه فایل صوتی از صدای خودم گذاشتم. دوست دارید گوش کنید؟



۱۱ نظر:

مصی گفت...

سلام اگه بدونی من چقدر اعصابم خورد شده بخاطر بی تفاوتی مردم .
عزیزم امروز من موقع رانندگی از عصبانیت گریه می کردم و داد می زدم آخه تو یه خراب شده جنوب شهر که میگن بازار آهنه گم شده بودم اگه بدونی چه اعصابی از من خورد کردن مردم عادی هم به مرز جنون رسیدن معلومه آدمای مشکل دار قاتل می شن چیزی جز این نمی شه انتظار داشت

ناشناس گفت...

درود
اون بالا بالاهایی و دستت به خدا بیشتر میرسه.... بقول بعضی ها التماس دعا.
دوصدبدرود

نه انگار این بلاگ اسپات هم با من لجه و نظر نمیره!!؟

ناشناس گفت...

It was awesome. but we have a lot female Iranian singer?

Reza-BC

مریم گفت...

مصی جان
درک می کنم. من گاهی آنچنان عصبانی می شدم که واقعا کارهای غیر عادی ازم سر می زد. اینجا زیاد عوامل ناراحت کننده نمی بینی. کلا همه چیز مرتب تر و روتین تره.

ناشناس عزیز
بلاگ اسپات وقتایی که باید و لازمش داریم ناز می کنه.امروز یکی از روزایی بود که واقعا می خواستمش.

رضا عزیز
خوب اون خواننده ها همشون باید انگشتشونو میزاشتن گوشه لپشون آواز می خوندن حلال بشه صداشون.

محمد گفت...

سلااام مریم
عجب فکر خوبی کردی.خیییلی منتظرم حرفات رو بشنوم با حسس واقعی اون لحظه ی خودت.
عااشق لحظه های واقعیم.
من یکی که هستم.)

در ضمن من همیشه دلم برا اون وبلاگ اولیت و ابراش تنگ میشه.دیگه هی عوضش کردی ولی هیچکدوم مثل اون اولی نشد.ابرای الان رو هم اصلا نمیبینم که.

ناشناس گفت...

وبلاگهاي زيادي هست كه ملت هميشه در صحنه در آن صدا ميزارن
خصوصا خواهران (!) شاعر
چيز عجيبي نيست
ادامه بده

پ.ن: صدات لحن دوستانه اي داشت، دوست داشتم
قربان شما !

مریم گفت...

ناشناس جان
گاهی دست خط بعضی ها چقدر آشنا به نظر میاد. من فقط وبلاگ یه گوریل خیلی فهیم رو می شناسم که فایل صوتی میزاره.
اون قربان شما رو خودمم نفهمیدم جریانش چی بود!!

ناشناس گفت...

(ناشناس قبلي)
من واقعا ناشناس هستم مريم
يك خواننده ي خاموش وبلاگت
كه اينبار تصميم گرفت نظري بده واسه اينكه تو رو به ادامه ي كارت ترغيب كنه

قربان شما!
سينا

مریم گفت...

مرسی سینا جان
آخه خاموش چیه! دو تا کلمه بنویسید دل آدم خوش بشه:)
من اون فایلو همینجوری و پشت چراغ قرمز تصمیم گرفتم پر کنم! بعد هم چراغ سبز شد ! اون وقفه چند ثانیه ای اولش به همون علته. و اون قربان شما رو دیگه نفهمیدم چرا از دهنم در رفت:)
به هر حال قربان شما:)

saranjaam گفت...

:-)
خواهش ميكنم،
چشم سعي ميكنم بيش از اين و با شناسه saranjaam كامنت بزارم

قربان شما

مریم گفت...

بازم مرسی
ممنون میشم. خوب منم دوست دارم نظر شما رو بدونم:)

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...