۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

برف

برف همیشه آدمو غافلگیر می کنه. صبح بلند میشی می بینی اوووه همه جا سفیده. اولین برف اینجا اومد .اندازه یه سانت. بعدش هم هوا صد درجه رفت زیر صفرو من سخت نگران این مرغابی های زبون نفهمم که هنوز نرفته اند! به چه زبونی بهشون بگم دیره به خدا امشب یخ می زنین. صبح باید مرغابی خشک شده از اینور و اونور جمع کنیم .من جای اینا بودم همین الان با رفقا جمع می کردم ؛ یه هشت گنده توی آسمون می ساختیم و می رفتیم هاوایی.
بعدا نویس: جهت اطلاع عموم مرغابی ها همون دیروز رفتند ودیشب دریاچه کلا یخ زد.

۱۵ نظر:

شادی گفت...

che zood barf umad

مریم گفت...

بعد از این یه ذره برف اینقدررررر سرده که هرچی بگم کم گفتم.

taraaaneh گفت...

اینجا که من هستم الان کاملا بهاریه.حالا حالا ها فکر نکنم برف بیاد.

ازدیار نجف آباد گفت...

جدی میگی مریم خانم
یخ میزنند؟ طفلیا.... پس این گروههای حمایت از حیوانات کجاند و راهکاری برای این معضل نیندیشیده اند؟

بهرحال این مرغابی ها هم هرکاری که هزارسال است کرده اند بکنند خب دیگه؟ نشد که ما آدمها با این همه فکر و مشکل که خودمون داریم بیاییم و واسه ی این زبون بسته ها بیندیشیم دیگه؟
خوشحالم که حال روحی تان رو به بهتر شدن است و امیدوارم که همیشه شادابتان ببینیم. پیروز باشید.
درود و دوصد بدرود...ارادتمند حمید

ناشناس گفت...

برای بار اول هست وبلاگ شما رو می خونم ولی از نوشتهاتون خیلی خوشم اومد.موفق باشید

مریم گفت...

ترانه جان
چه خوب . قدر هوای بهاری رو بدونین.اینجا یه ذره مونده به قطب:) سرده..

استاد حمید نجف آبادی
مرغابی ها رفتند. نگرانی من بی مورد بود.اصلا من خدای نگرانی ام . نگران برای این نگران برای اون نگران برای مرغابی:))

ناشناس عزیز
اینقدر ذوق می کنم یه نفر جدید میاد میگه نوشته ها رو دوست داره:)) مرسی

Mary گفت...

سلام
من يه سئوال در مورد تلفظ اسمهاي ايراني در كانادا دارم .من از اسم پارسا و پرنيان خيلي خوشم مي ياد به نظر شما مي شه روش براي انتخاب اسم فكر كرد يا نه در تلفظ به مشكل مي خوره . تا حالا تجربه اي در مورد كسي با اين نامها داشتيد؟

Mary گفت...

راستي با اينكه ما با هم همنام هستيم من خيلي وقته به وبلاگتون سر مي زنم و چندين كامنت هم گذاشتم ولي مثل اينكه شما منو دوست نداريد.

RS232 گفت...

عکس های جالبی بود مریم جان. من هم خوشحال شدم که مرغابی ها رفتند و یخ نزدند.

مریم گفت...

ماری جون
عزیز دلم ببخشید این درسا نمی زاره من جم بخورم. به خدا وقت نمی کنم برای خودم کامنت بزارم:) اگه منم دوست دارم صبح تا شب وبلاگ بخونم ولی بالاخره درسمون چی میشه آخه؟ اون اسمها خوب اسمهایی نیستند که اینجا داشته باشند. هر اسمی که می خوای بزاری خوبه از یه نفر انگلیسی زبان بخوای تکرارش کنه حداقل تلفظش سخت نباشه.

آرش جان دویست و سی و دو
مرغابی ها میان سمت شما. توروخدا مواظب ادب و تربیتشون باشین تا سال دیگه. مرسی

مانا گفت...

مریم سلام خوبی؟
بابا من از دست وبلاگت کفری شدم دیگه چرا هر چی واست کامنت میذارم رویت نمیشه؟الان من نمیدونم کامنت پست قبلی رو که واست گذاشتم خوندی و تاییدش نکردی یا اصلا به دستت نرسیده!!؟؟
امیدوارم این یکی برسه.کلی واست امیدواری نوشته بودم که میام پیشت و...
ولش کن..نگران مرغابی ها هم نباش .یه خورده نگران ما باش که این افیس دمشق پدر ما رو در آورده ودیگه اینکه قراره بابامونو با یارانه در بیارن و فکر کنم ما از سرما یخ بزنیم!!
شاد باشی

رحیم گفت...

سلام اول از وبلاگه خوبت تشکر کنم که اونم مثل وبلاگ در دیار ... امروز پیدا کردم و باید بگم واسه کسایی مثل من که کم هم نیستن تو ایران یه نعمت رایگان محسوب میشه .
اگه عکس یا فیلمی داشتی که به نظرت جالب اومد لطفا واسم میل کن .راستی به کارت ادامه بده و بیشتر بنویس .

مریم گفت...

مانا جون
واقعا نمی دونم این کامنتهای شما کجا میره. به خدا من از دیدن هر کامنتی از شما کلی ذوق می کنم و تا حالا نشده کامنتی رو تایید نکنم. امیدوارم کارتون زودتر درست بشه. زندگی هر جایی مشکلات خودشو داره مانا جون. اینجا هم تا بیاد آدم عادت کنه خیلی طول می کشه و هرگز این مشکل زبان با بهتر بگم کامیونیکیشن به طور کامل حل نمی شه.

رحیم عزیز
خوشحالم از آشناییتون. امیدوارم بازم اینجا ببینمتون. من اگه چیزی جالب بود همینجا میزارم همه بتونن ببینند.

محمدرضا گفت...

حالا كي توي رعايت حقوق حيوانات پيشرفته تر هست؟ ما يا اون وريها؟! توي كشور ما اين اتفاقهاي غافلگير كننده براي پرنده هامون نمي افته! البته درياچه اروميه و دكاوند و دره ابر استثناهايي هستند كه بيگانه ها گنده ش ميكنند!

مریم گفت...

محمد رضا جان
:)

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...