من هم با کامنت بالایی موافقم. تعجب کردم و اول به خودم شک کردم که تا حالا متوجه نشده بودم "یادگاری" بوده نه "نظرات"! یه چیزی شدن هم گاهی اوقات خوبه! من همیشه یه چیزیم میشه فکر کنم!
مریم عزیز نگفته بودم خوبی سلیقه نزد شماست و بس. بسیار بسیار این کلمه به دل من نشست و یه جورایی شدم هووی شما و خیلی دلم میخواست منم به این پیچ و خمهای وبلاگ نویسی آشنا بودم و میتونستم به جای کلمه ی نظرات، از این عبارت به این شیوایی استفاده کنم که در واقع یادگاری است از نظرات خوب خوانندگان؛ ولو که به من فحش هم داده باشند. در ضمن درباره ی موضوع قبلی خودسانسوری وبلاگ نویسان عرض کنم که همه ی ماهایی که بزرگ شده ی محیط و فرهنگ ایران هستیم بخاطر کلمه ی «آبرو» تمام عمر خودمان را سانسور کرده ایم. ناراحت بودیم و چون فکر میکردیم زشته و بدش میاد؛ خودمون رو خوشحال نشان دادیم. در زندگی زناشویی ناراضی بودیم و بخاطر آبروی این و آن سوختیم و ساختیم و هزاران مورد مشابه. البته نباید از این هم غافل شد که باآنکه در خارج از کشور زندگی میکنیم و میتونیم به راحتی بگیم که برای من مهم نیست؛ باز به آبروی خانواده مان در ایران فکر میکنیم و باز مجبوریم به خود سانسوری؛ بخصوص افرادی مثل شما که از جنس خانمها هستید و انگار همه ی آدمهایی که تا حالا هیچ اسمتان را هم نمیدانستند؛ بیکار شده اند که تمام رفتار و کردار و گفتار شماها را زیر ذره بین بگذارند و.... وای چقدر حرف زدم. پیروز باشید...حمید
آنها که مرا میشناسند، میدانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش میکنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آنچه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...
۱۰ نظر:
یادگاری بامزه تره :)
من هم با کامنت بالایی موافقم. تعجب کردم و اول به خودم شک کردم که تا حالا متوجه نشده بودم "یادگاری" بوده نه "نظرات"!
یه چیزی شدن هم گاهی اوقات خوبه! من همیشه یه چیزیم میشه فکر کنم!
Diary of a stranger
پس چه خوب که تغیرش دادم:)
محمد رضا
اون "سفیدی های نوشته شده بین خطوط ما" خیلی وصف حال من بود. مرسی از اینکه آنچه می خواهم بگویم و نمی توانم رو خوب می نویسی.
bahar bar shoma asar kardeh, erfaneh shma khaily rateh bala, Haji noor bala mizani ha!!
Reza
آره والله:) اینو خوب اومدی:))
جالبه حسهای مشترک. خواهش میکنم. به هر حال ما انسانها با هم متفاوتیم و شبیه به هم.
مریم عزیز
نگفته بودم خوبی سلیقه نزد شماست و بس. بسیار بسیار این کلمه به دل من نشست و یه جورایی شدم هووی شما و خیلی دلم میخواست منم به این پیچ و خمهای وبلاگ نویسی آشنا بودم و میتونستم به جای کلمه ی نظرات، از این عبارت به این شیوایی استفاده کنم که در واقع یادگاری است از نظرات خوب خوانندگان؛ ولو که به من فحش هم داده باشند.
در ضمن درباره ی موضوع قبلی خودسانسوری وبلاگ نویسان عرض کنم که همه ی ماهایی که بزرگ شده ی محیط و فرهنگ ایران هستیم بخاطر کلمه ی «آبرو» تمام عمر خودمان را سانسور کرده ایم. ناراحت بودیم و چون فکر میکردیم زشته و بدش میاد؛ خودمون رو خوشحال نشان دادیم. در زندگی زناشویی ناراضی بودیم و بخاطر آبروی این و آن سوختیم و ساختیم و هزاران مورد مشابه. البته نباید از این هم غافل شد که باآنکه در خارج از کشور زندگی میکنیم و میتونیم به راحتی بگیم که برای من مهم نیست؛ باز به آبروی خانواده مان در ایران فکر میکنیم و باز مجبوریم به خود سانسوری؛ بخصوص افرادی مثل شما که از جنس خانمها هستید و انگار همه ی آدمهایی که تا حالا هیچ اسمتان را هم نمیدانستند؛ بیکار شده اند که تمام رفتار و کردار و گفتار شماها را زیر ذره بین بگذارند و....
وای چقدر حرف زدم. پیروز باشید...حمید
مریم جان خیلی با حال تره ادمو یاد روزهای دبیرستان میندازه که تو کتابامون یادگاری برای دوستان میذاشتیم
رضا
کاشکی یه کم بیشتر راجع به چیز صحبت میکردی! )
در ضمن یادگاری بیشتر به وبلاگت میاد.)
از دیار نجف آباد، آقا حمید عزیز
شما هم یادگاری رو بیشتر دوست دارین؟ اصلا اسم امسال رو سال صداقت میزاریم:)
سان شاین نازنین
آره و من هیچ وقت نمی دونستم چی بنویسم برای یادگاری..
محمد عزیز
اون چیز رو خودمم درست کشفش نکردم.گاهی دلم تنگه ولی نمی دونم برای کی...
ارسال یک نظر