۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

Northern lights

وقتی که آدم میاد و در منطقه ای با شرایط آب هوایی سرد ونزدیک قطب زندگی می کنه خیلی چیزها براش جدیده. مثلا باید یاد بگیره چطور لباس بپوشه و چی بپوشه و یا چطور در خیابونهای همواره یخ زده رانندگی کنه. یکی از چیزهایی که شرط میبندم در موردش نشنیدین Northern light یا نورهای سرگردانیه که در شب تو آسمون دیده میشه. این پدیده مخصوص مناطق نزدیک قطبین شمال یا جنوبه.
من اولین بار که دیدم تصورم این بود که چند تا پروژکتور تو آسمون انداختن و می چرخونن. بعدا فهمیدم این یک پدیده طبیعیه. چند تا عکس ازش میزارم. باید بگم خیلی زیباست.

۱۹ نظر:

شایا گفت...

خوشگلن. حالا که عکسها رو دیدم یادم اومد قبلا هم ازش عکس دیده بود. یه ایمیل بود. خیلی باید قشنگ باشه! اگر احیانا دیدی خبر بده بپرم بیرون نگاه کنم :دیی
ممنون بابت امشب خوشحالم که باهاتون اومدم کلی سرحال شدم! بوس

پوریا گفت...

مریم جان این همون شفق های قطبی است. من هم خیلی دوست دارم آن ها را ببینم ولی مطمئن نیستم در ونکوور باشه. ولی یه روز میرم قطب.

مریم گفت...

چه خوشگله...انگار نقاشی کردن...

ناشناس گفت...

وای چقدر قشنگه

محمد گفت...

واقعا قشنگه! یعنی یه لحظه مثل رعد و برق میاد و میره یا مثلا چند دقیقه میمونه؟

محمدرضا گفت...

سلام
خب شرط رو باختی
چون من میدونستم این پدیده رو و کلی هم حال میکردم باهاش
حتی افسانه ها و دلایلی که مردم محلی چند قرن پیش در مورد رخ دادنش بیان میکردن.
ولی یه تفاوت کوچولو هست. من تو مجله و تلویزیون میدیدم شما از نزدیک. خوش به حالتون

مریم گفت...

شایا جون
حتما اگه دیدم خبرت می کنم.تابستون بیشتر شبها میشد دید .البته فکر کنم چون شبها بیشتر بیرون بودیم و آسمونو نگاه می کردیم.

پوریا عزیز
آره فکر کنم همون شفق قطبی باشه. از ونکور که میشه با کشتی رفت تا آلاسکا خیلی برنامه خوبیه:)

مریم جان
آره خیلی قشنگه.

ناشناس
آره من باورم نمیشد طبیعیه:)

محمد عزیز
لحظه ای نیست.این نورها می چرخند تو آسمون و به نظر میرسه همدیگرو دنبال می کنند من تابستون خیلی دیدم. چند تا نور خیلی قشنگ (من هرچی دیدم سه تا بودن و نمی دونم چرا) همدیگرو تو آسمون دنبال می کنن و دنباله نورها تو آسمون کشیده میشه و تا وقتی که ما به آسمون نگاه می کردیم همینجوری ادامه داشت. خیلی افسانه ها در مورد این نورها هست.

محمد رضا عزیز
وای من شرطو باختم:( فکر کردم چون خودم نمی دونستم هیشکی دیگه هم نمی دونه! من هم شنیدم افسانه های زیادی در موردش هست ولی نمی دونم چیه فکر کنم به روح و این چیزا منسوب می کننشون. اگه می دونی بگو. علت علمیش هم درست نمی دونم فکر کنم همون قطب مغناطیسی زمین باشه که در قطبین بیشتره و آهن ربا در قطب نما هم به همین خاطر به سمت قطب می چرخه ولی این نشون میده نور هم ماهیت مغناطیسی داره و در قطبین گیر میفته و می چرخه

شانتمیس گفت...

این همون شفق قطبی یا north pole aurora هست که تو یلونایف میشه دید. دقیقا کجا دیدی؟

مریم گفت...

شانتمیس جان
اینجا تو شهر ما(فورت مک موری) هم میشه دید. من شبهای تابستون همینجا دیدم.

امیر حسین گفت...

شفق قطبیه ... خیلی زیباست . فوق العاده است

Diary Of A Stranger گفت...

سلام. بسیار زیباست!

لاله گفت...

من دیروز هونصد بار کامنت گذاشتم اما هیچ کدوم ارسال نشد :( نمیدونم چرا.
فقط خواستم بگم عکسهات عالی بود و ممنونم که این لحظه های زیبا رو با ما تقسیم کردی. من همیشه دوست داشتم این فلق و شفق های قطبی رو ببینم. حیف که تورنتو دیده دیده نمیشه. با دیدن این عکسها هوس کردم حتما برای دیدنشون یک مسافرت مجاورت قطبی داشته باشیم ;)

مریم گفت...

امیر حسین عزیز
من شرطو باختم بد جوری همه می دونستن این شفق قطبیه.آره خیلی قشنگه.

Diary of a Stranger
سلام خوبین شما؟

لاله جان
سلام:) کلی خندیدم از این هونصد بار:))در مورد نورترن لایت واقعا آدم میبینه نور مسیر منحنی رو طی می کنه!! این امکان نداره؟ به نظر من ولی تو این پدیده اتفاق میفته. یه سفر کروز از ونکور به آلاسکا بیا بریم همه این فلق و شلق ها رو میبینیم:)
راستی این بلاگ اسپات به نظر میاد قسمت نظراتش خراب شده من وبلاگ ملاحسنی رو میخونم اونم بلاگ اسکاته ولی دیگه نمیشه نظر گذاشت.

شب از خورشید شب مهاجر گفت...

وای چقدر قشنگه.ممنون مریم جان با عکسهای قشنگت.اینجا تو ادمونتون هم آسمون قشنگی من میبینم.امیدوارم اینجا هم بتونم فلق قطبی رو ببینم.

به سوی کانادا گفت...

سلام
عکسها خیلی زیبا هستند.جالب بدونید در کانادا بعضی قبایل بومی نزدیک به قطب به این نورها رقص ارواح میگن.
شاد باشید

افشين گفت...

سلام
با سپاس از نوشته هاتون كه خيلي جالب و خوندني هستند.
شفق قطبي( aurora ) بر اثر به دام افتادن ذرات باردار ناشي از بادهاي خورشيدي در ميدان مغناطيسي زمين (با توجه به شكل ميدان در قطبها تمركز پيدا مي كنند) بوجود مياد. به ندرت مثلن در هنگام توفانهاي خورشيدي شديد ميشه اونها رو در عرضهاي پائينتر هم ديد.
شما سريال "شمال 60" كه يه زماني نشون ميداد رو ديديد ديگه؟ تيتراژ سريال با همين شفق هاي قطبي بود. تو يه قسمتش هم يه نفر ميگفت موقعه ديدن شفقهاي قطبي اگه بلند سوت بزني بداخل اونها كشيده ميشي!!

محمدرضا گفت...

راستش من فط میدونستم همچین پدیده ای اتفاق می افته! تو یکی دو تا کجله خونده بودم و برنامه های علمی شبکه 4 که به عنوان یکی از بحث های حاشیه ای بهش میپردازن. فکر کنم دلیل علمیش همینی باشه که گفتی ولی مردم قدیم چون تبیین علمیش رو نمیدونستن شروع کرده بودن به ربط دادنش به چیزهای موهوم و غیرملموس. مثل همین ارواح و .... تا همین حد میدونم!

مریم گفت...

شب عزیز
سلام خوبین شما؟شاید اونجا هم دیده بشه:)

به سوی کانادا
من هم شنیده ام که خیلی افسانه ها در مورد این نورها هست.

افشین عزیز
چه اطلاعات خوبی دادین مرسی.
نمی دونین تا چه عرض جغرافیایی قابل رویت هستن؟ اینجا (فورت مک موری حدودا در عرض 56 درجه شمالیه و ما چندین بار دیده ایم.
شمال شصت رو خیلی می دیدم ولی احتمالا چون اون موقع در مورد این نورترن لایت نمی دونستم متوجه نمی شدم که تصویر تیتراژش چیه.
محمدرضا
این محلی های اینجا که سرخپوستند(بهشون می گن اب اوریجینال) خیلی داستان و افسانه و این چیزا دارند در مورد همه چیز. اب اوریجینالها تو این شهر زیادند. دولت کانادا بهشون حقوق میده بابت ظلمی که بهشون شده و مملکتشونو ازشون گرفته اند. برای استخدام و اینا هم اولویت دارند همه جا.

افشين گفت...

دو روز پيش يه كامنت گذاشته بودم متاسفانه فكر كنم نرسيده!
خواهش ميكنم مطالب شما هم مفيد و جالب هستند.
تا شعاع حدود 2000 كيلومتري از قطب مغناطيسي زمين (يه جايي تو شمال كانادا) اين پديده ديده ميشه. واسه همينه كه در كانادا و آلاسكا ديده ميشه نه در اروپا (البته در نيمكره شمالي) ولي هنگام توفانهاي خورشيدي در مسافتهاي دورتر هم ديده ميشه.
ميخواستم از خودم بيشتر بگم ولي يه آدرسي هست (دفعه قبل اينجا گذاشتم فكر كنم واسه همين كامنتم نرسيده! ) كه اونجا مطالبش كامل با عكس و فيلمه. واسه خود من هم بعضي مطالبش جالب و تازه بود. اگه تو گوگل كلمه aurora رو سرچ كنيد اولين لينكي كه ميده مربوط به ويكيپديا هست و همون جايي كه ميگفتم.

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...