۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

هرچه می خواهد دل تنگت بپوش

شاید قبل از اینکه از ایران بیرون بیام آزادی لباس و مجبور نبودن برای حجاب برام دلیل آخر مهاجرت بود . یعنی اگه میشنیدم یکی میگه از ایران بری بیرون از شر مانتو روسری خلاص میشی؛ با خودم میگفتم اینم شد حرف؟ ولی راست راستشو بگم الان کم کم این داره برام مهم میشه یعنی الان می فهمم چقدر آزادی خوبه. انگار یه قسمتی از وجودم رو تازه دارم کشف می کنم. دیگه داشت یادم میرفت که زنم.. داشت یادم میرفت دوست دارم لباس زنونه بپوشم. لباس رنگی و دامن وکفش پاشنه بلند رو دوست دارم. هرروز صبح با این تصور که هرچی بپوشم هیچ احدی کاری به کارم نداره ته دلم ذوق می کنم. اصلا یه چیزی بگم؟ اینجا ترس از اینکه دیگران چه قضاوتی در مورد آدم می کنند از بین میره و آدم عادت می کنه در مورد دیگران براساس ظاهرشون قضاوت نکنه. یه جور آزاد شدن از آنچه که بهمون آموخته اند : اگر یکی ظاهرش این باشد پس اینچنین آدمی است. اینجا هییییییچ چیز بد نیست هیچ چیز.
این هفته هم گذشت. تو این هفته مدرسه بچه ها هر روزی یه برنامه ای گذاشته بود برای جمع آوری اعانه برای هاییتی. اینجا وقتی برای یک برنامه خیریه می خواهند پول جمع کنند از این برنامه های سرگرم کننده ترتیب می دهند و بچه ها ضمن شرکت تو این برنامه پولی هم بابت کمک می دهند برنامه های روزهای مختلف مدرسه به این قرار بود:
Hat dayکه بچه ها کلاههای عجیب و غریب پوشیدند؛پیژامه دی که معرف حضورتون هست؛Crazy hair day ؛پوشیدن لباسهای دهه 70-80 (مثلا شکل هیپی ها لباس پوشیدند) و یه برنامه رقص. یک بار برای جمع کردن پول برای مبتلایان به سرطان چند تا از معلمها من جمله یه خانوم معلم موهاشون رو به مزایده گذاشتن! یعنی اون حاضر میشه موهاشو بتراشه به شرطی که والدین بچه ها یا کارکنان مدرسه پولی برای کمک بدهند خلاصه موهای بلند و خیلی خوشگل اون خانوم معلم رو در حضور همه تراشیدند . من که گریه ام گرفت نمی دونم چرا...
پانویس: دلم می خواد بپرسم کسی تونست کباب کوبیده درست کنه؟ کبابها نریخت؟

۱۳ نظر:

ناشناس گفت...

Hi Maryam khanoom
In kabab pazi ham kar bood shoma be man yad dadin, cheshmetoon roozeh bad nabidi man weekend ghabl dorost kardam, aks ham gerfetam hala badan baratoon midam, ama doodi rah oftad keh biya bebin.
Rasty azadi bar hamayeh kasani be Canada miyan mobarak bashad

مریم گفت...

وااای جدی کباب درست کردین؟ چه خوب:)) من می خواستم یه همه پرسی در مورد کسانی که کباب درست کردند راه بندازم

مریم گفت...

راستی چرا دود کرد؟ آخه آب و چربی گوشت که رو آتیش نمیریزه که دود کنه. مطمئن هستین شعله بالای فر رو روشن کردین نه پایینو؟

ناشناس گفت...

salam

areh balayi ro ta darajeh akhar roshan kardam, bad ham sini ro nazdikeh bala gozashtam ama roghanesh mirikhit azash bad dagh bood digeh sini ziresh nemidonam chera jiliz viliz mikard yekami roghan ham mipashid roo heater bala va dood va atash ham dashtam! kholaseh khoneh ye 2 roozi booyeh kababi miadad

مریم گفت...

مریم جونمی..خوب ما اینجا هر وقت کباب هوس می کنیم
می ریم کباب فروشی سر خیابون.یه جور تنبلی نهفته تو سلول بدن...ولی اگه موقعیت جغرافیایی فر ام مناسب بود..حتما یه بار امتحان می کردم..
در مورد"اگر یکی ظاهرش این باشد پس اینچنین آدمی است. اینجا هییییییچ چیز بد نیست هیچ چیز. "چه خوب.
دیروز پیش چند نفر بودم که داشتن می گفتن منشی فلان دکتره آدمایی که پول دار تر بودن بهتر تحویل می گرفت.
سریع کارشون راه می انداخت.بعدام به این نتیجه رسیدیم که با لباس مهمونی هاشون باید از این بعد برن توی مطب دکتر !D:

محمد گفت...

منم از آدمای فضول و چشمای پرسشگر و آدماییکه فقط به ظاهر اهمیت میدن خوشم نمیاد.چیزایی که تو ایران زیاده!
مثلا میدونی یکی از دلایلی که من از روزای طوفانی یا برفی و بارونی شدید خوشم میاد همینه که آدمای فضول مجبورن جلو پاشون رو نیگاه کنن یا فرار کنن دنبال یه سر پناه!
به نظر من لباس رو نمیشه و نباید به زور تن کسی کرد.ضمن این که به عرف یه جامعه هم خیلی خیلی احترام میذارم.

محمدرضا گفت...

"اینجا ترس از اینکه دیگران چه قضاوتی در مورد آدم می کنند از بین میره" این جمله برای شما لذت بخشه و برای ما تلخ. تو جوامعی مثل ما، که قبل از اینکه حتی کاری کرده باشی قضاوت میشی!!

قبلا هم گفتم. این خلاقیت هاشون خیلی جالبه برام. مدل مو و لباس دهه 70!!
راستی اون خانوم معلم موهاش رو برای فروش به مزایده گذاشت یا شرط بست که مثلا فلان قدر پول بدید موهلم رو میزنم؟

مریم گفت...

اول ناشناس عزیز که کباب رو به اون روش درست کرد.:))
سیخها رو تونستی از Canadian Tire بخری و درست کنی؟ آفرین به پشتکارت در جهت کباب پختن:) روشت کاملا درست بوده ولی یه کمی شاید زیادی نزدیک شعله بالایی گذاشتی که روغنش می پاشیده . دفعه دیگه یه درجه بیار پایینتر. و اینکه حتما پلو هم باهاش درست کنیا:)منتظر عکسهاش هستم.

مریم جون
اینجا واقعا هرچی آدم بپوشه مهم نیست. خود آدم باید بدونه برای کجا چی بپوشه یا چه آرایشی داشته باشه. ایران خانومها براییه خرید ساده دیدی گاهی چقدر غلیظ آرایش می کنند ؟

محمد عزیز
آره آدمهای فضول که نگو.. اینجا هم با ایرانیها که رفت و آمد می کنی میبینی زیاد کار به کار هم دارند. راستش اینجا جامعه اش اصلا عرفی نداره همینه که آدم میبینه لازم نیست در قید و بند چیزی باشه این رو من دوست دارم. چرا باید یه سری قواعد-حتی اگه اسمش عرف باشه- اینقدر اهمیت داشته باشند و بشوند ملکه ذهنمون که اگه کسی از اونا تخلف کرد پس کارش درست نیست؟ این آزادی آدمها رو می گیره.

محمد رضا عزیز
ما گاهی حتی از پشت همین نت هم در مورد آدمها قضاوت می کنیم!! ندیده و نشناخته! مثلا یه نوشته از طرف که می خونیم میگیم آها! این همچه آدمیه و اونو در یک دسته بندی در ذهن خودمون قرار میدیم و بعدا هم براساس همون قضاوت سعی می کنیم اونجوری در مورد اون فکر کنیم که تصورات قبلی رو به هم نریزه! اینجوری قدرت تفکر رو از خودمون می گیریم.
اون خانوم معلمه قبلا با یه نامه به همه والدین اعلام کرد می خواد این کارو بکنه و بعد گفت هر کسی دوست داره میتونه فلان ساعت بیاد و ببینه. و هرچی دوست دارین هم کمک کنین. اون گفت که یکی از دوستای خوبشو در اثرسرطان از دست داده.

Diary Of A Stranger گفت...

واقعا حس خوبیه! این که ادم هر جور دلش بخواد لباس بپوشه! همش خودشو سانسور نکنه و دلش نلرزه که حالا اگه اینو بپوشم می گیرنم یا نه! پارسال منو ۲ بار به خاطر اینکه بوت پوشیده بودم گرفتن

باران گفت...

سلام !! یادمه ماههای اولم به تورنتو بود و داشتم میرفتم سر کار !!! دنبال یک چیز گمشده ام بودم و همین جور داشتم دنبالش میگشتم تا اینکه هم اتاقی ام گفت دنبال چی میگردی و داری همه چیز را زیر و رو میکنی گفتم روسری ام !!! داشت از خنده میمرد بهم گفت باران جان مثل اینکه یادت رفته اینجا کاناداست نه ایران !!!! خلاصه اون روز نیم ساعت دیر به سر کار رسیدم ! ولی راست میگی!!! خوبی اینجا اینه که کسی را از طریق لباس پوشیدن قضاوت نمیکنند... برای من که اینجور بوده

ناشناس گفت...

salam

baleh man sikh az canadian tire kharidam, dadam hamooonja ham baram nesf kardan, man ishala dafeh bad biroon dorost mikonam roo barbecue ham bayad khoob beshe! baz ham mamnoon az shoma keh yad dadin, ama man az alan ekhtar ro midam be ahme keh boo va dood dorost mikoneh! I will mail he pictures

شانتمیس گفت...

مریم جان ما سیخ کوبیده نداشتیم امروز خریدیم فردا ناهار کوبیده همسرنشون داریم.

مریم گفت...

Diary of a stranger
چه خوب گفتی کاشکی بشه آدم خودشو سانسور نکنه.

باران عزیز
:) چه با مزه که دنبال روسری میگشتی:) من فکر نکنم این اشتباهو بکنم چون همه مدت یادمه مجبور نیستم روسری بپوشم و هی ذوق می کنم.

ناشناس
خواهش می کنم. نوش جان

شانتمیس نازنین
خدا کنه کوبیده همسرنشون خوب از آب دربیاد:) نوش جونتون.

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...