۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

پایان خوش امتحانات

امتحانام تموم شد هورااااااااااااااااااا:) همشون به خیر گذشت. اصلا باورم نمیشه یه ترم گذشته باشه . الان احساس سبکی می کنم. یه اتفاق دیگه هم برام افتاد. یه مصاحبه کاری برای همون رشته خودم برق برام پیش اومد. دیروز صبح امتحان آخرم بود و بعد از ظهر اون شرکته قرار داشتم. اینجا رزومه که می فرستی تا چند وقت تو شرکتها نگه می دارن که اگه پوزیشن مناسبی بود باهات تماس بگیرن. این کارخیلی به تجربه کاری من نزدیک بود. من چنین سال در زمینه قابلیت اطمینان کار کردم و اینم دقیقا همین بود. مصاحبه اش دو قسمت داشت قسمت اولش برق بود .آقایی که مدیر همون واحد Reliabilityیا قابلیت اطمینان بود باهام صحبت کرد باید بگم اون قسمت به نظر من عالی بود. من دقیقا می دونم اونا چه می خوان و حرف مشترک زیاد داشتیم. بعد منو برد پیش یه آقای هندی که مدیر قسمت کامپیوتری اونجا بود. اونم یک سری سوال ازم کرد.ولی دوچشمتون روز بد نبینه این قسمت روآی هچل هفت جواب دادم حالا نمی دونم چی میشه:( گفتن چند روز دیگه بهت خبر میدیم. شوهر جان میگه اگه نخوان اصلا باهات تماس نمی گیرند! چه بد:( فکر کن من همینجوری منتظر باشم . به نظر من حتی اگه نخوان باید تماس بگیرن بگن نمی خواهیم. اینجوری دیگه آدم منتظر نمی مونه.
شرکته خودش خیلی شرکت معتبر و بزرگیه ولی اینا گفتن قرارداد من با اون شرکت اصلیه نخواهد بود وبا یک شرکت واسطه باید قرارداد ببندم و این یعنی امنیت شغلی کمتر.. به هر حال هنوز هیچی نمی دونم.راستش درسی هم که شروع کردم دوست دارم برام ملموس تر و جالبتر از برقه .. ولی واقعا کار کردن از درس خوندن آسون تره.
پانویس: جواب کامنتهای پست قبلی رو همونجا دادم.( شکلک خیلی خجالت و شرمندگی رو نمی دونم چه جوریه!!)

۹ نظر:

كارنو گفت...

مريم جان ، خسته نباشيد از امتحانات ، همه به نحوي منتظريم . اميدوارم انتظارمون شيرين تموم شه .

كارنو

محمدرضا گفت...

به به...تبریک!
امیدوارم شغلی باشه که خوشت بیاد ازش

راستی این Reliability ما تو روش تحقیق داریم که بهش قابلیت اعتماد و یا پایایی میگیم. که معنیش این میشه که تحقیق تو هر جا و هر زمانی که انجام بشه نتایج مشابهی داشته باشه.
این شرکت واحدی به این اسم داره؟ شاید البته شرح وظایفش متفاوت باشه

لاله گفت...

خسته نباشی، حسابی الان ارزش این تعطیلات رو میدونی و مزه اش رو میفهمی. امیدوارم حسابی خوش بگذره و بزودی یه خبر خوش هم در ارتباط با کارت بشنوی
موفق باشی

شهرام گفت...

سلام، خوشحالم که بلاخره امتحانا ت هم به خوبی و خوشی تموم شد .معمولا وقتی وقته مصاحبه برای یک کاری میزارن از قبل تا حد زیادی اون فرد قبول شده .یه نفری یه موقعی بهم گفت تو اول باید خودت رو متقاعد کنی که بهترین کاندیدای اون پوزیشن هستی به هر حال امیدوارم که تماس بگیرن . امیدوارم از تعطیلات لذت ببرید .

RS232 گفت...

مبارکه مریم خانم.
امریکاییها هم این عادت بد رو دارند و بر خلاف اروپاییها فقط در صورتی جواب ایمیل,نامه و یا تلفن را می دهند که به شما احتیاج داشته باشند در غیر اینصورت اصلا جواب نمی دهند. مخصوصا شرکتها.

محمد گفت...

خب پس دیگه راحت شدی! حالا دو روز دیگه دلت برا درس خوندن تنگ میشه!) میگی نه امتحان کن!))

اما مریم تو انتخاب شغل عجله نکن! با این جدیت و علاقه که تو رشته ی جدیدت داری شاید کار بهتری بهت پیشنهاد بشه ها!مثلا بری تو صنعت نفت و کلی پولدار شی! این برقیا و کامپیوتریا خیلی خسیسن!)

Diary Of A Stranger گفت...

سلام مریم جون. تبریک می گم بهت هم به خاطر تموم شدن امتحاناتت هم به خاطر مصاحبه کاریت. امیدوارم موفق باشی!

مریم گفت...

کارنو نازنین
خدایی انتظار سخته نه؟

محمد رضا عزیز
حتما قابلیت اطمینان در هر جایی معنی خودشو داره مثلا قابلیت اطمینان به یک حرف یا قابلیت اطمینان به یک آدم!! در مورد تجهیزات برقی کلا معنیش اینه که چقدر احتمال خرابی میره و چطور این احتمال رو کم کرد که بشه به سیستم اعتماد بیشتری کرد . بازرسی فنی تجهیزات و تست و کالیبراسیون واینجور چیزاست.

لاله جون سلام
چطوری شما؟ الان خیلی دارم از تعطیلات کیف می کنم یه مسافرت کوچیک هم می خواهیم بریم.اگه فکر این مصاحبه نبود یه کم بهتر بود.

شهرام عزیز
من که کاملا اعتقاد دارم برای اون پوزیشن بهترینم ولی اونا ممکنه نظرشون با من یکی نباشه:)

RS232
شما هم نظرتون اینه ؟ چه بد ! خوب اگه بیشتر از یک هفته شد و خبری نشد سعی می کنم کلا فراموشش کنم و دیگه به اون موضوع فکر نکنم.

محمد عزیز
دلم برای درس خوندن تنگ بشه؟ برادر شما مارا خیلی درس خون پنداشتین:)) در مورد شغل کاش بشه.. اتفاقا شرکته نفتیه ولی این دپارتمان برقشه.

Daiary of Stranger
مرسی قربانت منم امیدوارم شما هم موفق باشین و انتظارها زود تموم بشه.

محمدرضا گفت...

ممنون بابت توضیحات

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...