۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

بعد از غیبت صغری

می دونم شرط دوستی اینه که اگه هستی بایدهمیشه باشی! نمیشه یه روز بود بعد دوهفته غیب شد جواب کامنتها رو هم نداد! خودمم دلم برای اینجا و شما تنگ میشه ولی چه کنم الان آخر ترمه و من هستم و یک عالمه پروژه که هر کدوم تقریبا مثل معجزه -با دست به دامن شدن به ائمه- بالاخره در دقیقه نود مونده به deadline حاضر میشه.با عرض شرمندگی و خیلی پوزش دو تا عکس از رژه بابا نوئلها میزارم. این برنامه دیشب بود -با عنوان
Santa claus is coming to townراستی نمی دونم چرابیشتر بابا نوئلها دختربودند :)

۱۳ نظر:

Tabidneveshte گفت...

سلام رفیق
یک خورده مرام هم خوب چیزیه . میدونین من شما رو چند وقته لینک کردم . :((((

مریم گفت...

وای خدا منو بکشه! الان لینک کردم.

تبعید نوشته های یک دانش آموز گفت...

mamnoon be khatere nazaretoon doost aziz
shoma be bande lotf darin

شایا گفت...

جه خوشگلن عکسها!
منم حسابی سرم شلوغ شده با این پروژه ها و درسها. میگم که اونجا حتما خانواده ایرانی کم هست و کلاس فارسی هم نیست نه؟ اینجا برای بچه ها کلاس فارسی هست که خیلی خوبه. میتونی هم از این آموزشگاههای مجازی استفاده کنی کلی امکانات دارن و همه چیز رو با فیلم به صورت آنلاین درس میدن! بعد هم امتحان میگیرن و مدرک معتبر آموزش پرورش میدن!

محمد گفت...

مریم خانم تو دوستی واقعی یا مجازی به نظر من کمیت زیاد مهم نیست! مهم اینه که وقتی هستی واقعا باشی و وقتی هم نیستی واقعا نباشی! یعنی مثلا دیدی یکیو که خیلی دوسش داری همش میخوای کنارش باشی و به لحظاتت اعتبار میده!
حالا شما هم که نیستی من میدونم که واقعا نیستی و حتما سرت شلوغه! فقط یه خورده دلمون برا اینجا تنگ میشه.
به امید موفقیت!
از رو عکساتم میشه حدس زد شب شادی داشتین!))

فرید صلواتی گفت...

من از west متنفرم

مریم گفت...

شایا جون آدرس اینترنتی این آموزشگاههای مجازی رو می دونی؟ من سعی می کنم ببینم با سرچ می تونم پیدا کنم.

آقای فرید صلواتی
مرسی که وبلاگتونو معرفی کردین شروع کردم بخونمش

محمد عزیز
نه کمیت هم مهمه . من زیاد دلم تنگ میشه. من دوستایی که وقت بیکاری دوست آدمن رو دوست ندارم.راستی الان اینا رو با استفاده از قسمت نظرات بلاگ شما دارم فارسی می نوبسم:)

محمدرضا گفت...

ما دوستان وبلاگی شما درک میکنیم که امتحان دارید. اون هم چه امتحانهایی. با اون سخت گیریهای اونجا
امیدورام موفق بشی
راست میگی. جالبه که بابانوئل ها دخترن!

شايا گفت...

مريم جان ببخشيد اينقدر دير اومدم من يكيش رو ميشناسم كه به نظر خوب مياد مسيولش رو ميشناسم سايتشون رو هم ديدم. ادرسش رو برات ميفزستم امشب

Bye Bye Canada گفت...

سلام مریم خانم

اول خواستم سلام عرض کنم.

دوّم اینکهکه بنده با شما کاملا آشتی‌ هستم و ارادت دارم.

ممنون از پیغاامتون

خداحافظ کانادا

محمد گفت...

مریم خانم ما ارادت داریم و به قول قدیمیا فارسی نویس وبلاگتیم دربست!))
اون چیزی هم که گفتی درسته! دوستای بی معرفت که آدم رو یادشون میره و فقط وقتی باهات کار دارن یادت میفتن زیاد شدن.دوست واقعی خییییییییییییلی کم شده.

چنگ گفت...

همیشه؟همیشه؟(آیکون گریه شدید):(

مریم گفت...

آره همیشه. ولی خوب اگه نشد دیگه کاریش نمیشه کرد . آدم تلاششو می کنه.

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...