۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

خدایا توبه

آقا ما هرچی راجع به پاییز و رنگ به رنگ شدن درختها و اینا گفتیم همه رو در جا فراموش کنید اینجا رسما زمستون شد و رفت پی کارش. دو روزه داره یه سره برف میاد .دما در وسط روز 8 درجه زیر صفره و پاند جلوی خونمون هم یخ زد و دیگه هیچ خبری هم از جوجه و مرغابی هم نیست. و همه این اتفاقات در عرض دو سه روز گذشته افتاد.
ایران که بودیم -چند سال پیش وقتی تازه برای کانادا اقدام کرده بودیم- یه سریال کانادایی از تلویزیون می دیدیم فکر کنم اسمش شمال شصت بود. ماجراهای اون سریاله تو یه دهکده ای در نورث وست تریتوری اتفاق میفتاد. اون دهکده همیشه خدا یخ زده و پر برف بودو ارتباطش در طول زمستون با همه جا قطع میشد و اهالی با هلیکوپتر میرفتند شهر و برمیگشتند. شهر نزدیکشون هم فکر کنم یلو نایف بود. خلاصه من به شوخی و هر هر وکر کر به شوهر جان می گفتم ببین کانادا اینه ها!!!ما هم می خواهیم بریم اینجا ها !! بعد هم به نظرم میومد خیلی این دور از ذهنه که ما روزی همچه جایی زندگی کنیم. حالا خدمتتون عرض کنم همون یلو نایف فقط400 کیلومتر با اینجا فاصله داره..
این از وضع هوا..
از کالج بگم بد نیست:) تقریبا دارم خودمو می کشم:)albate mikosham na mikesham
ویه چیز خیلی جالب و- البته بی ربط- برای من ندید بدید!! نمی دونم شما چه تصوری از هم.ج.ن.س گرا ها دارید؟ فکر می کنید چندش آورند؟
روز اول کالج که همون معارفه و سخنرانی ریسس کالج بود یادتونه که گفتم؟ سخنرانی ها تو یه مجموعه ورزشی کالج بود. درست صندلیه ردیف جلوی من دو تا دختر نشسته بودند و از همون اول حرف زدنهای در گوشی و نگاههای خیلی پر از علاقه و طولانی به هم وکمی هم ماچ و بوسه و اینا مگه میزاشت من حواسم جمع بشه.. خلاصه از اونجا بود که اینا رو شناختم و تو ذهنم مونده بود. حالا خیلی میبینمشون مثلا تو سلف یا کتابخونه. و چیزی که برام جالبه همون رفتارهاشونه .. وقتی با هم حرف می زنن مهم نیست کدوم حرف میزنه و کدوم گوش می ده-یکیش دخترپسریه و یکیش یه دخترگوگوری- اون یکی اونقدر با علاقه نگاه می کنه و اینقدرمعلومه این دوتا همدیگرو دوست دارند که خوب هیچ احساس بدی به من یکی دست نداده که هردو یه جنس دارند..ولی به قول یکی از دوستای عزیز خدایا توبه توبه...

۱۶ نظر:

Diary Of A Stranger گفت...

سلام
وای، من واقعا از سرمای کانادا وحشت دارم! سریال شمال شصت رو هم خیلی دوست داشتم. یادش بخیر!!
من شخصا مشکلی با همجنس گراها ندارم و فکر می کنم که به خاطر این قضیه نباید حقوقشون رو ضایع کرد یا بهشون بی احترامی کرد.

خورشید گفت...

سلام مریم جون . فکر کنم منم ندید بدیدم و همچنین خیلی های دیگه .....چه جالب بابا قسمت بعدی سفرنامه رو بنویس .
ممنون

محمدرضا گفت...

پرنده ها غافلگير نميشن كه توي دو سه روز همه چيز عوض ميشه؟

در مورد همـ جنـس گرايـي هم بحث زياده
بايد بگم كه من نگاه اخلاقي ِ خوب و بد بهش ندارم
بخصوص كه اگه اين بحثهاي ژنتيكي و علمي هم روزي كاملا تاييد بشه

البته اونجا فكر ميكنم زياد باشه...عادي ميشه برات احتمالا يواش يواش

pink star گفت...

سلام

از شما برای بازدید از وبلاگ تازه افتتاح شده (ستاره صورتی) دعوت میکنم
امیدوارم با نظرات سازنده خود مرا راهنمائی فرمائید

پیروز و سربلند باشید

shahram گفت...

سلام مریم عزیز ، بلاخره من یاد گرفتم اینجا چجوری فارسی تایپ کنم و نظر بدم . در حقیقت از همون اول این وبلاگ رو دنبال کردم و باید اعتراف کنم كه یه جوری مینویسی كه آدم تا کلام آخرش رو بالذت میخونه و باخودش میگه کاشکی بیشتر بود. به قله اینجایی ها.
Keep the good job up

شایا گفت...

مریم جون امشب تصمیم گرفتم استراحت شبانه ام رو به خوندن وبلاگت اختصاص بدم. تقریبا تمام پستهات رو توی دو ساعت گذشته خوندم!! خیلی خیلی جالب بودن. از این همه انرژی و این همه حرکت لذت میبرم.
اون پستی که درباره طلوع و غروب خورشید نوشته بودی خیلی جالب بود!
تازه من فکر میکردم شما تنها ایرانیهای مک موری هستین! پس بازم ایرانی هست؟ جالبه!
وای از پستهات واقعا دلم خواست زودتر بیام اونجا. دو ماه مونده.
یه سوال؟ اگراونجا بخوام برم اسکی چطوریه؟اجاره اش چنده؟ نمی ارزه که کفش اسکیهام رو از اینجا با سختی بیارم نه؟

محمد گفت...

پس مریم خیلی مواظب خودت و بچه ها باش سرما نخورین.
اینجا هم یواش یواش دیگه باید سرد بشه ولی هنوز هوا کاملا پاییزیه!
به نظر من همجنس گرا ها هم ادم هستن و باید بهشون احترام گذاشته بشه. فکر نکنم حتی اونجا هم خیلی زیاد باشن. باید یه اقلیتی باشن با این طرز فکر!
نمیدونم نونشون نیست آبشون نیست این کارا چیه که میکنن. خدایا منم توبه.)))

مریم گفت...

ِِِDiary of a stranger
همه جای کانادا به این سردی نیست اینجا دیگه اندشه:) من الان اینجا رو با تورنتو مقایسه می کنم همین موقع-اکتبر-پارسال اونجا 14-15 درجه بالای صفر بود

خورشید نازنین
سفرنامه تموم شده عزیزم!! یعنی تمومش کردم-با صرف نظر از چند جا- یخچال طبیعی آخرین جایی بود که رفتیم.

محمد رضای عزیز
نه پرنده ها زبل تراز این حرفان که غافلگیر بشن زودتر بساطشونو جمع کرده بودند و رفته بودند. در مورد هم.ج.ن.س گراها اگه بحث ژنتیکیشون درست باشه دیگه اینجا و اونجا نداره چون ساختار بدن آدمها که نمی تونه متفاوت باشه . پس همینقدر که اینجا هستند اونجا هم باید باشند فقط جرات نمی کنن ابراز کنند.

Pink star
لینک وبلاگتون که باز نشد! آدرستونو بزارین.

شهرام عزیز
مرسی چه خوب که دوست داشتین. راستی چه جوری فارسی تایپ کردین؟:)

شایا نازنین
وای عزیزم این چه کاریه این وبلاگ فرار که نمی کنه خوب بعدا می خوندی:)فکر کنم 200-300 تاایرانی اینجا هست . پیست اسکی خوبی داره پارسال برای بزرگها اجاره وسایل تقریبا 40 دلار بود.

محمد عزیز
راستش پارسال اصلا بچه ها سرما نخوردند و من اینجوری تحلیل کردم که مگه میشه مثلا تو فریزر میکروبی رشد کنه؟ اینجا استرلیزه است از بس که سرده:)
هم.ج.ن.س گراها به نظرم هورمونهاشون فرق داره پس نباید به خاطر یک فرق طبیعی اینقدر اذیتشون کنن.نه؟

Unknown گفت...

سلام مریم جون
مشکل من هم بلاخره با این کار جالب گوگل حل شد.نمیدونم میدونی یا نه،اما این لینکش كه میشه "فینگلیش"type کرد:
http://www.google.com/transliterate/persian

محمدرضا گفت...

عادي شدن هـ.مجنـ.سگرايي رو بابت اين گفتم كه اونجا آزادند و اينجا احمدي ميگه اصلا وجود ندارند!

ناشناس گفت...

سلام مریم جونم خوبی بچه ها چطورند دیانا با کلاس اول چه طوره .بابا بیشتر بنویس ما معتاد هستیم.یک کمی کمتر درس بخون ....خر خون..............زمستون که شده پس بیشتر بنویس.راستی مگه تو فضولی به کار مردم چه کار داری تو بنویس .ممممممممممممممی بببببببببوسمت.الهام تمدن

شهرام گفت...

آره مریم جان همون طوری كه نسیم عزیز گفت ، گوگل این کار تایپ
فارسی رو راحت کرده؛ http://www.google.com/transliterate/persian

مریم گفت...

نسیم جون
مرسی نمی دونستم لینکشو ولی شنیده بودم حتما امتحانش می کنم.

محمدرضای عزیز
حتما اون بیشتر خبر داره که وجود ندارند:)

الهام جوووون
سلااااام کجایی تو؟ خوبی؟ دیانا همش در حال نوشتنه:) البته خودش دوست داره بنویسه می دونی که اینجا تکلیف نمی گن فقط میگن کتاب بخونه . راستی منظورت از مممممممممی بوسمت دقیقا چی بود؟:):):)

شهرام جان
مرسی چه خوب من فقط چند وقت پیش دیدم گوگل ترجمه فارسی گذاشته یعنی هر صفحه وب رو میشه ترجمه فارسیشو هم دید ولی ترجمه هاش خیلی خوب از آب در نمیاد می دونی که کلمه کلمه ترجمه کردن هیچ وقت معنی درست جمله رو نمیده.

ناشناس گفت...

مريم جان اون اوايل كه من اينجا اومده بودم يه سال و فقط يك سال تو خوابگاه زندگي كردم كه براي تمام عمرم كافي بود.همجنسگرايي به طرز وحشتناكي بين دانشجويان و سربازها شايع ست. در مورد اينهايي كه من ديدم بنظر بيشتر تقليده و تربيت ناقصه تا نياز ژنتيكي و حسابشون از اونايي كه واقعا اينجورين جداست.

علیرضا پارسای - کاناداجون گفت...

سلام مریم خانم،

بسیار خوب می نویسید. دستتون درد نکنه. من لینک شما رو به وبلاگم اضافه کردم که مرتب بهتون سر بزنم و از نوشته هاتون لذت ببرم. اگر وبلاگ بنده رو هم قابل بدونین و در لیست وبلاگهای دوستانتون قرار بدین ممنونم می شم.

چنگ گفت...

جالب اینکه اکثرا بیشتر از پاییز و زمستان به ه م ج گرایی کامنت دادند.منم همینطور
از نظر من خیلی هم خوبه

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...