۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

خوب چکار کنم که این کتابها برام اینقدر جالبند:)

این روزها درس و مشقهایم به شدت جریان دارند و هنوز هیچی نشده سر و کله اولین امتحان میان ترم پیدا شد. همچنان هر شب کتابهای خانم جوی بری را برای فرزندم می خوانم . این کتابها رو دوست دارم نه به این خاطر که می گوید چه کاری خوب است و چه کاری بد. گوشمون پره از این امر ونهی ها...من این کتابها رو به خاطر منطق و تحلیلی که پشت هر رفتاری گذاشته دوست دارم. امشب کتابی برایش خواندم در مورد Tattling همون فاش کردن راز یا خبرچینی. شاید آرشیو مجزایی برای ترجمه این سری بگذارم تا همه این وبلاگ تبدیل نشده به کتابهای خانم بری...راستی اینم بگم هر صفحه از کتاب که باز می کنی یک طرفش نقاشی است که داستانی بچه گانه در همون مورد رو با تصویر تعریف می کند. تصاویر به تنهایی داستانی رو تعریف می کنه که بازیگرانش یک خواهر و برادر هستند.
راستش واقعا عاشق اون قسمت آخرش شدم که میگه: "گاهی شما ممکنه ببینید کسی کاری رو اشتباه انجام می ده. فکر کنید چطور می تونید رفتار کنید اگه شما اون شخص بودید..."

اینم ترجمه این کتاب کوچیک:

"خبرچینی"

شما وقتی خبر چینی می کنید که کار اشتباه یک نفر رو به یکی دیگه می گید.
وقتی شما خبر چینی می کنید؛ ممکنه به احساسات یکی ضربه بزنید.
دلایل زیادی ممکنه داشته باشه که شما خبرچینی کنید:
شما ممکنه فکر کنید با خبرچینی به نوعی توجهی که شما می خواهید یا نیاز دارید رو جلب کنید. بنابراین خبرچینی می کنید که توجه جلب کنید.
یا ممکنه خبرچینی کنید که خودتون بهتر از بقیه به نظر بیایید. شما ممکنه با این کار بخواهید بقیه بد به نظر بیان و خودتون بهتر از بقیه به نظر بیایین.
ولی با خبرچینی شما ممکنه حتی بدتر به نظر بیایین. بنابراین نباید خبرچینی کنید که بهتر از بقیه به نظر بیایین.
شما ممکنه خبرچینی کنید چون شما خیلی تنبل هستید و نمی تونید مشکلاتی که با یکی دارید رو خودتون حل کنید. شما باید مشکلات خودتون رو خودتون حل کنید و نخواهید با خبرچینی کس دیگه ای بیاید و مشکل شما رو حل کند.
شما ممکنه خبرچینی کنید به خاطر اینکه مخصوصا به احساس یکی آسیب بزنید یا شما می خواهید یکی رو توی دردسر بیندازید.
ولی شما هرگز نباید به کسی آسیب بزنید. بنابراین نباید برای آسیب رساندن به دیگران و به دردسر انداختنشون خبرچینی کنید.
خبرچینی حتی برای کسی که می روید و برایش اون خبر رو می برید هم ممکنه آزار دهنده باشه. اونها ممکنه از این کار شما ناراحت یا عصبانی بشن.
کسی که از او خبر می برید ممکنه از شما عصبانی و ناراحت بشه و ممکنه دیگه نخواد با شما دوست باشه.
خبرچینی برای خودتون و دیگران مضره ولی این به این معنی نیست که شما هرگز نباید خبری رو ببرید! شما گاهی باید خبر بدید اگه جون کسی در خطر باشه یا اگه حق ویا اموال کسی در خطر باشه.
وقتی می خواهید خبری رو منتقل کنید این سوال رو از خودتون بپرسید:
من این خبر رو میبرم که کسی رو آزار بدم؟ یا این خبر رو میبرم که به کسی کمک کنم؟
یا این سوال رو از خودتون بپرسید:
من می تونم برای حل این مشکل کمکی بکنم؟
خبری رو گزارش نکنید مگر اینکه همه راههایی که بشه اون مشکل رو حل کرد امتحان کرده باشید.
گاهی شما ممکنه ببینید کسی کاری رو اشتباه انجام می ده. فکر کنید چطور می تونید رفتار کنید اگه شما اون شخص بودید. اگر کمک لازم بود به دیگران کمک کنید آنچه که درسته انجام بدن.
هرگز خبرچینی نکنید مگر اینکه جان یا اموال کسی در خطر باشه.




۱۰ نظر:

محمد گفت...

فوق العاده بود مریم.فوق العاده بووووووووود.
تو رو خدا این سری کتابا نسخه کامپیوتری ندارن ؟ چقدر زیبا و ساده نوشته.بیشتر از بچه ها به درد خودمون میخوره.

ممنونم از وقتی که میذاری اینجا.

مریم گفت...

محمد عزیز
واقعا دلم می خواد همه کتابهاشو ترجمه کنم. ولی نمی دونم قبلا ترجمه شده اند یا نه و در ثانی عکسهای کتاب خیلی جالبند و همونجور که گفتم یه داستان کاملا مجزایی با همین موضوع رو تعریف می کنند. من هرچی گشتم متن انگلیسیشو پیدا نکردم.

RS232 گفت...

جالب بود مریم جان, یادم باشد اگر بعدها بچه دار شدم بیشتر به وبلاگت سر بزنم :)

محمدرضا گفت...

فكر ميكنم علت پذيرش بيشتر اين "امر و نهي" ها اينه كه از موضع روانشناس با دلايل انساني حرف ميزنه. نه انتزاعي و از موضعي مافوق انسان.

Unknown گفت...

Believe it or not, I even learn from watching preschooler cartoons with Nika! sad i guess:( esp " interpersonal skills" part. Not sure why we were never thought lessons of life?! i think it was more a matter of "survival" rather than "quality of life" during those horrible years...still hunted by nightmares of that time:( ama che mishe kard.

غزلک گفت...

چقدر خوبه از بچگی این چیزا یاد گرفته بشه.

مریم گفت...

واقعا...جالبه...می گم..مریم جون بیا برو تو کار مجوز..ترجمه و ناشر ایرانی و اینا...به نظر من..که واسه آدم بزرگ ها هم کاربرد داره...

Mary گفت...

سلام
ياد بچگي ام افتادم كه از شيطوني هاي داداشم به مامانم خبرچيني مي كردم تا نشون بدم چه دختر مودب و خوبي هستم.واي از بچگي...

مانا گفت...

میگم مریم جون خودمونیم تو هم عجب چیزای خوبی از این کتابا یاد میگیری و البته ما هم .همه چیزایی رو که از کودکی باید یادمون می دادند.

مریم گفت...

RS32
آرش جان:) آره یادم بنداز یادت بندازم بیشتر اینجا سر بزنی:)

محمدرضا جان
منم همینطور فکر می کنم. دلیل میاره برای این امر و نهی ها.

نسیم جون
واقعا چه میشه کرد که بچگیمون به معنای واقعی به... رفت. تا یادم نرفته اون نیکا رو از طرف من صد تا ماچ کن بعد به بقیه قضایا میرسیم.. من همیشه میگم مهارتهای اجتماعی اینا خیلی بیشتر روش کار شده ولی خوب همیشه همه جا همه جور آدم پیدا میشه:)

غزلک جان غزلک
آره. خوبه به جای اینکه هی تو مغز بچه ها بکنند که اگه یه تار موتون بیرون باشه با همون تار تو روز قیامت آویزونتون می کنند رفتارهای اجتماعی رو موشکافی کنند . اینجوری همه خودشون و دلیل رفتارهاشونو بهتر درک می کنند.

مریم جون
من که حاضرم. ترجمه اش با من همه رو برات ایمیل می کنم. ببین باهاش چه کار میشه کرد. (جدی میگم ) البته فکر می کنم باید نویسنده رو در جریان گذاشت احتمالا. و خیلی کارهای دیگه.

ماری جان
:) دقیقا ریشه اش همینه که آدم به طرف بفهمونه من بهترم:))

مانا جون
باور کن هر کدوم از کتابهای دیانا رو که براش می خونم چشام گرد میشه و میگم اه؟ پس اینجوریه؟! چه خوب گفته!

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...