۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

مکزیک

بعد از تعطیلات کریسمس تا آخر سال تحصیلی مدرسه های اینجا دو بار تعطیلی طولانی دارند:یک هفته در ماه فوریه و یک هفته در ماه مارچ. هر دو این تعطیلات با احتساب شنبه یکشنبه های اینور و اونورشون 10 روز تعطیلی میشه. تعطیلات فوریه کالج هم تعطیله به نام Study week:) تا من کشف کردم که من هم تعطیلم؛ شوهرجان پرید یه تور یک هفته ای مکزیک گرفت . خلاصه آخر فوریه( حدود سه هفته دیگه) عازم یک شهر بندری به اسم پورتو ولارتا در مکزیک هستیم. از الان معلومه تو اون هفته حسابی study خواهم کرد. این عکسها رو از نت از پورتو والارتا پیدا کردم. نمی دونم خودش هم مثل عکساش هست یا نه.الان هوا اونجا 30 درجه بالای صفره یعنی حدود 50 درجه از اینجا گرمتر:)) مکزیک از مقیم های کانادا ویزا نمی خواد. من که برای این مسافرت از الان حسابی هیجان زده ام .
پانویس: شاید دیگه برام عادی شده اخبار ایران. شاید دیگه دارم مثل سیب زمینی می شم. دیگه فقط به خودم و سرما و تفریحمون فکر می کنم. اینقدر خودخواه شدم که حواسم نیست باز هم خونواده ای داغدار عزیزی هستن که نوزده سال بیشتر نداشت. دارم حساب می کنم فقط چند سال از بچه من بزرگتر بوده.

۱۳ نظر:

لاله گفت...

خوش بگذره مریم جون. جای من رو هم حسابی خالی کن :)
خیلی کیف میده وسط برف و سرما و یخبندون بری یه جای گرم;)

مریم گفت...

مرسی لطف دارین:) آره منم همین فکرو می کنم 50 درجه اختلاف فکر کن! ترک برنداریم خیلیه:) آخه جنسمون ایرانیه در مقابل تغییر حرارت ممکنه بشکنیم زودی:))

محمد گفت...

هیچوقت هیچوقت از این که داره بهت خوش میگذره و از زندگیت لذت میبری احساس گناه نکن.

عکساش که خیلی قشنگه ! اوووووووووووووه حالا کو تا سه هفته دیگه! یهو دیدی برای آقای شوهر یه کاری پیش اومد سفرتون بهم خورد.)( سق سیاه!)))

باران گفت...

مریم عزیز جای من را هم حسابی خالی کن!!! امیدوارم که حسابی بهتون خوش بگذره که قطعا هم همینجور هست.

Diary Of A Stranger گفت...

wow! مکزیک. چه عالی! حسابی خوش بگزرونید. عکس هم برامون بگیر و اینجا بزار

مریم گفت...

محمد عزیز
فکر نکنم به خاطر اینکه "قراره" بهمون خوش بگذره احساس گناه کنم. از اعدام متنفرم. خیلی خیلی ناراحتم می کنه. حتی اگه این آدمه تو خیابون کشته میشدند اینقدر ناراحت کننده نبود. فکر کن! یه آدم دست و پا بسته رو می کشند ..اونم 19 ساله.. آخه اون می تونسته چه کار کرده باشه؟ تو این سن! رهبر چه تشکلی می تونسته باشه:(من اگه قدرتی داشتم اعدام رو به هر علتی واقعا به هر علتی از روی زمین بر می داشتم.

باران عزیز
مرسی:) قربانت برم.منم امیدوارم خوب باشه.

Diary of a stranger
مرسی. آره دلم می خواد خیلی عکس بگیرم.

محمدرضا گفت...

همیشه به سفر. خوش بگذره. عکسهاش که قشنگن.
سیب زمینی نشدیم. تبدیلمون کرده اند به سیب زمینی. پوستمون کلفت شده بس که دیدیم و شنیدیم.
این عادی شدن جزو دردناک ترین عادت هاست. مجبور شدیم به عادت.

شانتمیس گفت...

خوش بگذره سفر بی خطر انشالله همیشه به گردش و شادی باشین

شایا گفت...

خوش بگذره حسااابی. عکسهاش که خیلی قشنگه. مطمئنم که دلتون نمیخواد دیگه برگردین تو این سرما! دیدی امروز چه برفیییی اومده بود؟! از سرویس که پیاده شدم تا زانو برف فرود اومدم :))

مریم گفت...

وای مریم جونم..تو که جای خود داری..
من از تصور مسافرتت کلی ذوق کردم
می دونی همیشه قبل مسافرت...یه ذوق خوبی توی دل آدم وول می خوره..

كيارش گفت...

سلام

من كيارش هستم و ميخوام كار مهاجرتم رو شروع كنم ولي تو شك افتادم كه وكيل(مشاور مهاجرت) بگيرم يا نه زبان انگليسي خودم نسبتا خوبه و ايلتس 6 آكادميك رو هم دارم ولي ميترسم در جريان كار به مشكل بر بخورم و همچنين كار من خيلي زياده و فرصت خيلي زيادي برام نميمونه

برا همينه كه ميخوام با چند تا از اين مشاور هاي مهاجرت كانادا صحبت كنم ولي خودتون بهتر ميدونيد به هر كدوم از اينها مراجعه كني ميگه كه كارش از همه بهتره و.....................حالا ميخواستم از شما دوست عزيز بپرسم كه شما وكيل گرفتيد يا نه و اگه وكيل يا همون مشاور مهاجرتي گرفتيد آيا از كارش راضي هستيد كارش رو دقيق و بموقع انجام ميده يا اگه كارتون به سرانجام رسيده و ويزا رو بهتون دادن آيا وكيل خودتون رو به كسي ديگه پيشناد ميكنيد

با تشكر
my email: news4i@yahoo.com

مریم گفت...

شانتمیس جان
مرسی:) می خواستم یه چیز برات بنوبسم دیدم الان فونت فارسی ندارم سخته برسم خونه می نویسم.

شایا جون
بازم مرسی برف دیگه هرروزی شده یه روز نیاد تعجب می کنیم:)

مریم گلی:)
وول می خوره؟؟ :)) مرسی:)). می دونی حرفات با نمکه همیشه؟

کیارش عزیز
با وکیل مشورت کنین مطمئن تره.. ما وکیل نداشتیم و خودمون کارهای مهاجرت رو انجام دادیم.

ناشناس گفت...

سلام
جالب بود

من تازه اينجا رو خوندم
اما يه سوال شما كدوم دانشگاه كانادا تحصيل مي كنيد و كدوم شهر زندگي

مممنون

وبلاگ زيبايي داشته باشيد
ايمان

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...