۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

برای شما

سلام... اگر بدونین چقدر دلتنگتونم... اگه بدونین هر یک کامنتی که تائید می کنم چقدرررررررررر دلم هوای حرف زدن با شما رو می کنه.... جدی چقدر من وبلاگ و وبلاگ نویسی رو به خاطر شما دوست دارم ...

۳ نظر:

ناشناس گفت...

ما هم دوستت داريم
وگرنه خودم برات اينقدر دري وري نمينوشتم

امضا : سين ميم

ناشناس گفت...

خیلی وقته که میخوام حرف بزنم باشما
قفل این سکوت و یکبار بشکنم باشما
اما بس که عاشقه این دل من باشما
...

ناشناس گفت...

سلام. من تازه با وبلاگت آشنا شدم. چرا اينقدر کم مينويسي و چرا اينقدر همه جا نالاني ؟ چي شده؟ من به زودي ميام تورنتو. نکنه از رفتنت راضي نيستي. يک برفي تو نوشته هات همه جا را پر کرده همه چي سرد و خاليه ؟ راستي اونجا همه چي روبراهه؟
-------------------------------------------------
مریم:
سلام فکر نمی کردم نوشته هام اینقدر نالان به نظر بیان :) اتفاقا اینجا رو خیلی هم دوست دارم:)اصلا نگران نباش امیدوارم به زودی بیایین تورنتو راستی در مورد آب و هوا بگم تورنتو تقریبا معتدله خیلی خیلی سرد نیست رطوبتش بالاست و زیاد برف و بارون میاد و اتفاقا خیلی شهر زنده و پر جنب و جوشیه امیدوارم موفق باشین

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...