۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

تیورینتوووووووووووو

شنبه شب رسیدم تورنتو. از شهر ما تا کلگری یک ساعت و از کلگری تا اینجا چهاااااار ساعت پرواز بود.بگویک عمر! یه ذره دیگه می رفتیم می رسیدیم ایران!! از شنبه شب تا حالا هم از مزایای تورنتو استفاده می کنم و علاوه بردیدار پدر جان و اخوی های نازنین و غلت زدن در ریچموند هیل و سان ست بیچ حتی حتی از سوپر تهران هم خرید کرده ام! ولی جدا از شوخی هر چی بگم این تورنتو چقدرررررررگرمه کم گفتم. واقعا گرمه جدی میگم. اخوی کوچکتر ماشین در اختیارمون گذاشته ولی نمی دونم فردا بچه ها رو کجا ببرم. اگر می بینید دیر به دیر می نویسم بدانید و آگاه باشد که مشقت مال گردی نمیزاره.

۱۳ نظر:

غزلك گفت...

تا باشه از این مشقتها ;)

Ako گفت...

آخی! چقدر مشقت!
بیایم کمک مریم خانوم؟

خوش بگذره، رفتی اونجا به خواهر منم سلام منو برسون
:-D

The Godfather گفت...

ایول چه قدر شما صبر و تحملتون زیاده.چه میکنید با این مشقتها!!!
سوغاتی ما رو هم فراموش نکن
تا ابد شاد باشی

ستاره گفت...

مریم جون خیلیییییییییییییییییییی از نوشته های وبلاگت خوشم اومد لینک بده انشاله بیشتر در ارتباط باشیم

لاله گفت...

تورنتو و مشقت هاش خوش بگذره ;)

shaya گفت...

:)) سلااااام. کلیییی هر روز سر میزدم گفتم ببینم آپ میکنی یه خبری ازت پیدا کنم؟! کلی ذوقیدم. منم شنیدم که تورنتو خیلی گرمه! عوضش تا دلت بخواد اینجا هوا خنکه و بارونی...... گفتم که حسودیت شه :))
ایشالا که خیلی خیلی بهتون خوش بگذره. از سختی های مال گردی هم لذت کافی رو ببرید

سارا قند تلخ گفت...

تا باشه از این مشقتها مریم بانو!

از دیار نجف آباد گفت...

باسلام
من که ندونستم جرا نتونستم بعنوان اولین نفر مطلب بنویسم و ظاهراً بلاگ اسپات به من حساسیت پیدا کرده و برام حرومه تا کسی دیگه ای نظر ننوشته باشه؛ من بنویسم.

بگذریم....جز آرزوی داشتن لحظات خوش و پراز خاطره های خوب عرض دیگری نداشتم
پیروز و سربلند باشید....ارادتمند حمید ...بدرود

ناشناس گفت...

والله این بار چندمه که دارم تلاش میکنم نظر بنویسم... پیام میده که نظر منتشر شد؛ ولی خبر ی نیست

خوش بگذره..... بدرود....اردتمند حمید از دیار نجف آباد

امیر حسین گفت...

تهرانهم هوا مزخرفه ... فردا و پس فردا ادارات تعطیلن اینجا

مانا گفت...

خوش بگذره ایران هم هوا خیلی گرمه

ناشناس گفت...

با سلام
میدونم حالا میگی نه به اونوقت که خبری ازم نیست و نه به حالا که سه تا سه تا پیام میذارم.... امـّا یه پست فقط بخاطر دل خودت نوشتم و یه فیلم از دخترکوچیکه توی یوتیوب گذاشتم که تا نرفته ای ایران شاید دوست داشته باشی ببینی.
موفق باشید.... لطفاً به لینک زیر مراجعه کنید...بدرود ارادتمند حمید...از دیار نجف آباد
http://hamid1385.blogspot.com/2010/07/blog-post_10.html

مریم گفت...

غزلک جان
آره والله:)

آکو جان
یاد اون افتادم که گفت: به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را:)

گاد فادر جان
میبینی چقدر باید صبر و تحمل داشته باشیم؟ سوغاتی چه قابلی داره:)

ستاره جان
منم نوشته های شما رو خیلی دوست داشتم. خوشحالم از آشناییت.

لاله جون
خیلی داره خوش می گذره مخصوصا که هوا هم بهتر شد:)

شایا جونم
سلاام عزیزم خوبی؟ اصلا من اینجا نمی دونم چه جور صبح شب میشه. همش اینور و اونوریم با بچه ها. اینجا هم بارون اومد خنک شد قبلش خیلی گرم بود. در مورد مال گردی هم باید برات تعریف کنم بچه ها چه بلاهایی سرمن میارن این روزها.

سارا جان
جدی میگم مال گردی با بچه ها یه کمی مشقته به خدا:)

از دیار نجف آباد - آقا حمید عزیز
بعضی دوستای دیگه هم میگن که اولین نظر رو سخته بزارن. نمی دونم چرا! مرسی از اون ویدئوی دوست داشتنی:) من همی الانم که یادش میفتم لبخند می زنم. خیلی دوست داشتم. یعنی صد برابر از عکسش با مزه تر بود ببین دیگه چیه:)

امیر حسین جان
شما آخر تابستون میایین؟ یکشنبه هم ایران تعطیله ؟

مانا جون
درجه هوای تهران با تورنتو تو اون چند روز یکی بود تقریبا. بعد فکر کن اینجا خیلی از خونه ها کولر ندارند!

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...