امروز به وبلاگی برخوردم که نویسنده اش همش درمورد تنفرش از چیزای مختلف گفته بود ببینید این یه قسمت از نوشتشه:
"اگه قرار باشه من از دوتا خواننده زن ایرانی متنفر باشم یکیش همین شهره اس واون یکی دیگه هم گوگوش ِ که پاش رسید اونور آب یادش رفت..."
"اگه قرار باشه من از دوتا خواننده زن ایرانی متنفر باشم یکیش همین شهره اس واون یکی دیگه هم گوگوش ِ که پاش رسید اونور آب یادش رفت..."
خدایا مگه میشه مثل گوگوش بازم بیاد؟ تک تک ترانه های این زن عین یه تابلوی بی نظیر نقاشی موندنی و منحصر به فرده وبه بهترین وجهی بار عاطفی کلمات رومنتقل می کنه . گوگوش دنیای مارونمی تونم بگم فقط قابل تحمل تر بلکه زیباترکرد...
ولی یه چیز خیلی مهمتر این بود که چقدر حس کردم هرگز دلم نمی خواد از تنفرهام بنویسم من دوست دارم اینجا از چیزهایی بنویسم که دوستشون داشته و دارم.
اینجا به همه اعلام می کنم که این بلاگ مجموعه ای از همه دوست داشتنی های منه.
ولی یه چیز خیلی مهمتر این بود که چقدر حس کردم هرگز دلم نمی خواد از تنفرهام بنویسم من دوست دارم اینجا از چیزهایی بنویسم که دوستشون داشته و دارم.
اینجا به همه اعلام می کنم که این بلاگ مجموعه ای از همه دوست داشتنی های منه.
آهنگ "آدما" با صدای گوگوش عزیزرواینجا میزارم گوش کنید:
۵ نظر:
راست مي گي با نظرت كاملا موافقم .چه عكس خوشگلي از گوگوش گذاشتي .
مریم چقدر فکرت لطیفه! بهت تبریک میگم.)
سلام
لینک آهنگ مشکل داره ها .
این آهنگ گوگوش را خیلی دوست داری نه؟
تو از شهر غریب بینشونی امدی.....
مگه میشه چیزی گوگوش بخونه و آدم دوست نداشته باشه؟
وقتی میگه" تو از راه اومدی پر از گرد و غبار " حس می کنم چقدر ممکنه اون آدم از راه رسیده ای که منتظرش بودی رو دوست بداری و بفشاریش و ببوییش.
ارسال یک نظر