۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

Frank Slide

امشب آخرین شب مسافرت رو در درام هلر می گذرونیم. دو شب گذشته تو اون هتل قبلیه نتونستم بنویسم چون لپ تاپ من به هیچ صراطی مستیم نبود و نتونست با " کابل" به اینترنت هتل وصل بشه این بچه فقط به وایر لس عادت داره و من نتونستم کاری کنم . باز هم هی دلم می خواد بگم نمی دونم این نوشته ها به درد کسی می خوره یانه... توی اتوبوس با موبایلم اینقدر وبلاگ فارسی خوندم که نگو و در آخر به این نتیجه رسیدم که بلاگ من جزو هیچ دسته بندی شناخته شده وبلاگهای فارسی نیست. آنچه مسلم است وبلاگ من یک وبلاگ مهاجرتی نیست چون اطلاعاتی که برای مهاجرها لازمه رو اینجا پیدا نمی کنی...مهاجرهای کانادا یا میرن تورنتو و یا ونکوور(اغلبشون) اونایی که ونکوور میرن که دیگه خدا رو بنده نیستند و فکر می کنند جز اون منطقه بقیه کانادا یا کویره یا همه از سرما مرده اند رفتند پی کارشون کاری هم به جاهای دیگه کانادا ندارند؛ تورنتویی ها هم یه همچه چیزایی یه ذره کمتر. حالا چی بشه فارسی زبونی که اینجا رو می خونه بیاد آلبرتا و چی بشه بخواد بره این جاها!! احتمالش از صفر هم کمتره ... حالا هی بیام بنویسم کجا رفتم کجا اومدم اونم تو آلبرتا... شاید فقط همون باشه که از اول گفتم در حد "یادگاری" یا مرتب کردن فکرهای در هم برهمم.

جایی به اسم فرانک اسلاید(Frank Slide)
جدا از طبیعت عالی منطقه و مسیرهای پیاده روی (Trail) مثل بقیه جاهای کانادا؛ این فرانک اسلاید در اصل یک معدن ذغال سنگ قدیمی است در حدود 160 کیلومتری کلگری در Highway3. این معدن در کوهی به اسم Turtle (لاک پشت) واقع شده. فکر کنم استخراج ذغال سنگ حدود صد سال پیش خیلی پول ساز بوده و کارگرهای زیادی شبانه روز توی معدن کار می کرده اند. در شهر کوچکی که در کنار این معدن ذغال سنگ بوده حدود ششصد نفر زندگی می کرده اند ولی در سال 1903 کوهی که معدن در اون قرار داشته بروی شهر ریزش می کنه و عده زیادی از اهالی شهر و کارگران معدن کشته میشن . کلا استخراج از اون معدن بعد از اون خیلی کم میشه و الان هم معدن فقط به عنوان موزه و بازدید عموم باز هست. در کنار اون معدن مرکز خیلی خوبی برای معرفی منطقه و معدن درست کرده بودند بهFrank Slide Interpretive Center
پ.ن.اول : عکسهای اون کوه و ورودی معدن و اون مرکز رو اینجا ببینید. ( خودم هم تو اون عکس دسته جمعی هستم- اولین نفر نشسته از سمت راست با کاپشن آبی)
پ.ن.دیم : راهنمای ما -که پارسال هم با ما اومده بود - یه آقایی بود به اسم Ben Gaddوبسایتشو میزارم ببینید... کاش می تونستم بگم این آدم چقدررررر با معلومات و در عین حال بامزه بود.
پ.ن.سیم: بعد از این معدن به مرکز دیگری مربوط به سرخپوستها رفتیم و کلی اطلاعات در مورد زندگی اب اوریجینالها یا همون سرخپوستهایی که سالها پیش در کانادا زندگی می کردند گرفتیم . الان من می دونم چطور بوفالو شکار می کردند اصلا با اونی که تو ذهنم بود که با تیر و کمون بیفتند دنبال بوفالوها زمین تا آسمون فرق داشت. نههههه اینو نگین که شکار بوفالو رو شرح بدم اینجا :))

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

مطالب جالبی وعکسهای زیبا،و از اینکه چنین وبلاگی رو دارید و منم پیداش کردم خوشحالم.کارتون خوبه

نرگس گفت...

سلام مریم جون البته من به خودم خیلی دوست دارم بریم ونکوور ولی انگار با توجه به مقدماتی کاری که داریم انجام می دیم . احتمالا شاید بریم سنت جونز ولی به خدا ونکوور به نظر من زیباترین شهر ونکووره الیته با توجه به عکساش خودم که ندیدیم . ولی در مورد خاطرات و موراد زیبای رو واسه نوشتن انتخاب می کنی گلم . من که همیشه بهت سر می زنم

آدم معمولی گفت...

سلام مریم خانوم
نوشته های شما خیلی جالب هست و من همیشه مثل یه سریال منتظرم که تو پست بعدیتون عکسهای جدید بذارین.از معدود کانادانویس ها هستین که عکس می زارین و همین موضوع رو جذاب می کنه.خواستم بگم خیلی از خواننده هاتون مثل من هستن
موفق باشید

غزلك گفت...

جالب بود.
خب مریم جون وبلاگ شما شخصیه دیگه به نظر من وبلاگ شاید تنها جاییه که آدم میتونه برای اعمال افکار خودش و فقط خودش داشته باشه.

The Godfather گفت...

مریم جان سفرنامت عالی بود اما مقدمه اصلا درست نیست.
اگه وبلاگ شما به درد نخور بود اینهمه طرفدار بین مهاجرین و غیر مهاجرین نداشت.اصلا نوشته های تو ارزش هنری داره و بعضی از نوشته هاتونم تاریخیه!
جدی میگم.به هر حال من در هر شرایطی نوشته های زیبای تو رو خوندم و بازم میخونم.پس بنویس

Cyrus گفت...

you are wrong my friend,i live in Montreal and i visited Calagry and Banff this summer and i loved it so much that i plan to visit next year as well,so did you go to Head Smashed at Buffalo Jump?

محمدرضا گفت...

برای من که به نوعی، اطلس دیجیتال هست اینجور سایتها. از اطلس خوشم میومد از خوندن این مطلبها هم. هر چند احتمال بسیار قوی هیچ وقت نخواهم رفت اونجاها.

پس به سرخپوستهای ساکن قبل از سفیدپوست ها، الان اوریجینال میگن؟ اب اوریجینال؟ اب چیه؟

عکس آخر سر چه حیوانی هست؟

عکسهای سایت راهنماتون چقدر بامزه ست...

مریم گفت...

ناشناس عزیز
مرسی:) لطف دارین.منم از آشنایی باهاتون خوشحالم و ای کاش اسم گذاشته بودین .

نرگس جان
امیدوارم که هر جا دوست دارین برین و خوش باشین:) همه جای کانادا قشنگه . حتما عکسهای جاهای یگه جز ونکور رو کمتر دیدید.

آدم معمولی
واای چقدر ذوق کردم از کامنت شما. گاهی بعضی نوشته ها آدمو به وجد میاره جدی میگم:)) مرسی

غزلک جون
واقعا در اینکه وبلاگ شخصی باشه یه کمی شک دارم. آدم می نویسه که خونده بشه . اگه آدم بخواد شخصی بنویسه توی دفتر می نویسه میزاره تو کمد درش هم قفل می کنه:)) پس وبلاگ شخصی نیست زیاد. آدمهایی که میان اینجا وقت و هزینه می کنند برای این ارتباط و حق دارند یه مطلب به درد بخور ببینند. این نظر منه البته:))

گاد فادر جان
مرررسی:) تو لطف داری همیشه:) من یکی دو روزه تو فکر اون قسمت "هنری-تاریخی" نوشته هامم:)))

سیروس جان
:) من متوجه شدم احتمالا کانادا هستین ولی نمی دونستم قسمتهای بنف و کلگری رو دیدین. آره Smashed head رو دیدیم. همون موزه است که میگم همش در مورد شکار بوفالو توضیح دادند برامون. کلی هم عکس گرفتم و اون پرتگاهی که بوفالوهای بیچاره از اون بالا پرت می شدند پایین هم رفتیم دیدیم. برام جالب بود یکی از خواننده های نوشته های من اونجا رو دیده. خیلی از آشنایی باهاتون خوشحالم:)

محمد رضا جان
عکس آخری سر دایناسوره:) البته فسیلش:) کلا کانادا و همین آلبرتا خیلی بقایای دایناسور هست . یه موزه هم تو درام هلر بردنمون که مربوط به بقایای دایناسور های پیدا شده بود.
آره به سرخپوستها که ساکنین اولیه قاره آمریکا بوده اند Aboriginal یا nativeمیگن. البته انگار لغت دوم رو خود سرخپوستها بیشتر می پسندند. اونا اغلب چادر نشین بوده اند و همانطور که تو فیلمها -اغلب آمریکایی- دیدیم. خیلی زبل مبل بودنه اند تو شکار و اسب سواری. بعد سعی می کنند فرهنگشونو نگه دارند. دولت هم خیلی بهشون کمک می کنه. کلا مالیات نمی دهند و در استخدام تو هخر جا الویت دارند و فکر می کنم کلا کمک مالی هم بهشون بشه.

مریم گفت...

مریم جونم...همزسیتی مسالمت آمیز من با کامنتگذاری وب لاگت اینه که...واسه پست بالایی تو پست پایینی نظر بزارم D:
من همه عکس ها و دیدم...سریع هم می اومدن خدا رو شکر..دستت درد نکنه...این عکس های بین 25 تا 30
یه سری کوه استوانه ای داره چه جوری اینطوری شده ؟
بعدا هم یه جا توی یه دست خانومه یه چیز کرمی زنگ هست..اون چیه ؟
بعدا ترش اینکه...من از عکس های که کوه دشت و دمن انداختی..رودخونه خیلی خوشم اومد...ممنون

مریم گفت...

مریم جان
چقدر با مزه گفتی همزیستی مسالمت آمیز:))
اون کوههای استوانه ای شکل در اثر فرسایش و باد به اون شکل دراومدند سطح بالایی اون قسمت از زمین مقاوم تر بوده و لایه های پایین ترش خورده شده بالایی مونده.
اون چیز کرم رنگ دست خانم معلم جانور شناسی (دنا) یه قارچه که توش کرم زده بود. اون خانومه نشون میداد که کلی لارو کرم توی اون قارچه... یه جا هم همون خانومه یه موش مرده پیدا کرده بود گرفته بود دستش شاید اونو می گی :)
منظره ها حرف نداشت یعنی یکی دو جا واقعا فکر کردم از این قشنگ تر نمیشه جایی رو پیدا کرد:)

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...