۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

همه عکسهای فیلد تریپ 2010 در آلبرتا-کانادا

همه عکسهایی که تو این مسافرت اخیر گرفته بودم یکجا در این لینک گذاشتم. البته عکسهای خودم و عکسهایی که خیلی مشخص همکلاسیها توش بودند رو حذف کردم. اون موقعها که عکسها رو لا به لای نوشته ها می گذاشتم می تونستم یه توضیحی رو هر عکس بزارم ولی الان که همه رو تو یه لینک می زارم نمی تونم(عکسها رو که اونجوری میزاشتم تو ایران دیده نمی شد اغلب) . کلا عکسها درمناطق زیر گرفته شده اند دیگه شرمنده که باید خودتون متوجه بشین که کدوم مال کدومه:))
موزه و تریل فرانک اسلاید و داخل معدن ذغال سنگFrank slide & Bellevue underground mine
موزه دایناسورها در شهر درام هلر(Royal Tyrrell Museum)
موزه مربوط به اب اوریجینالها و نحوه زندگیشون در گذشته که بیشتر روی محور شکار بوفالو بودHead smashed in Buffalo Jump
پارک طبیعی واتر تون Waterton Park
Highwood pass درKananakis که مرتفع ترین جای کاناداست که جاده داره.
نیروگاههای تولید برق به وسیله باد Wind Power site
کنار رودخانه Old Man
بقیه عکسها از کوه و دشت و محیط بیرون
پ.ن. اگه امکان داره میشه بگید که لینک چه جوری باز میشه؟ اصلا با سرعت اینترنت پایین مشکل نداره باز شدنش؟

۱۹ نظر:

مریم گفت...

آخی چه حالی داره آدم برای خودش کامنت بزاره:)

بهزاد گفت...

سلام
مرسی از پستها خوب و مفیدتون.
من نمیتونم عکسها رو باز کنم راه خاصی راه؟

مریم گفت...

واای پس باز نمیشه عکسها؟ :( نه راه خاصی نداره فقط اون لینکو که کلیک کنی به این آدرس میره
http://picasaweb.google.com/alborz1971/MaryamFieldTrip2010?authkey=Gv1sRgCNzsrJLkit-c5wE&feat=email#
می خواین این آدرسو کپی کنید تو براوزرتون بزنید ببینید میره. به هر حال شرمنده:(

نرگس گفت...

سلام مریم جون عکسها باز شد خیلی هم عالی بود سرعتشم خوبه گلم خیلی سریعتر از عکسای تو وبلاگ باز می شه

بهزاد گفت...

در واقع این لینک کار میکنه و picasa باز میشه و میاد تو تب maryam's gallery ولی چیزی توش نیست.

غزلک گفت...

با اینترنت پرسرعت که همه بدون مشکل باز میشن :دی

بهزاد گفت...

متاسفانه به picasa هم رحم نکردن و ف ی ل ت ر ه !!!!
نمیدونم نرگس کجاست ولی از ایران با VPN میشه دید .

The Godfather گفت...

سلام مریم جان.میبینم که داری با خودتم حرف میزنی!!!
دوستم تو ایران شهر به شهر فرق فوکوله.یعنی الان تو شهر ما این وبسایت راحت باز میشه اما ممکنه تو شهر بغلی فیلت**شده باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مملکته داریم؟
تا ابد شاد باشی

محمد گفت...

چه رشته ی باحالی داری خداییش.خدا کنه بهتون خوش گذشته باشه.عکسات رو همشون راحت باز شدن و مشکلی نیست.
قالب جدید هم مبارکه.)فقط این متنای بغل مربوط به کتابا رو نمیشه خوند.را پس زمینه همرنگه.)
اه مردم اینقدر ایراد گرفتم.))

ناشناس گفت...

چرا به سايت عكسات امكانپذير نميباشد خدااااااااااااا

من عكس فيلد تريپه مريم ميخام

ساحل كانادا گفت...

سلام مريم جون. من هميشه وبلاگت را مي خونم ولي گاهي كامنت ميگذارم. من از نوشته هاتون لذت مي برم مخصوصا اينكه هم رشته هستيم عكسهاي مربوط به بازديدهاي علميت برام جالبه. برات آرزوي موفقيت مي كنم. دعا كن مديكالم زودتر بياد. دوست دارم ادامه تحصيل بدم در رشته خودم. راستي عكسها خيلي خوب و با سرعت بالا باز شدند.مرسي

Cyrus گفت...

So,you went to Kananaskis as well? or you just passed nearby,i liked the head smashed photos,i should visit there once

Ako گفت...

من تو ایران و بدون فیلتر شکن دارم می بینمش
اتفاقا خیلی عکس های خوبیه؟
یعنی عکاسش کیه؟ همونی که یه بلاگ خیلی خوب داره و کلی صمیمی می نویسه؟ پس عکاسیش م همونقده خوبه

محمدرضا گفت...

یادمه یک بار گفتی زیست شناسی میخونی. فکر کنم اشتباهی رخ داده. عکاسی میخونی!

چه عکسهایی، چه منظره هایی. خوش به حال همه تون. خوش به حال اهالی ده کاناناسکیس. اگه درست تلفظ کرده باشم.

توضیحت درباره سرخپوستها توی جواب کامنت قبلیم خیلی مفید بود برام. ممنون.

محمدرضا گفت...

راستی یادم رفت بگم. برای من که اینترنتم از این ذغالی هاست خیلی عادی باز شد لینک و مشکلی نداشت.
برای من که هیچ وقت لینکها مشکلی نداشته.

مریم گفت...

نرگس جان
مرسی چه خوب که باز میشه عکسها من فکر می کردم برای اینهمه عکس حتما اینترنت ایران کم میاره.

بهزاد عزیز
بالاخره موفق شدی ببینی با ف.ی.لتر شکن؟

غزلک آی غزلک
هورااا به افتخار اینترنت پر سرعت:))

گاد فادر جان
شهر به شهر چیه! از این خونه به اون خونه فرق فوکوله.

محمد جان
خوبی اخوی؟ اینقدر نبودی که فکر کردم هرگز دیگه کامنت تورو نمی بینم. راستش هر کاری کردم رنگ فونت این قسمت کتابها رو عوض کنم نشد که نشد! بعد دیدم زیاد مهم نیست چون خیلی وقته کتاب داستان نخوندم فعلا کتابهایی که دستمه همشون درسین و همینجوری توش موندم...

ناشناس
چرا آخه باز نشد؟ من نمی دونم چکار می تونم بکنم :(

ساحل کانادا
منم امیدوارم زودتر مدیکالتون بیاد. این مرحله انتظار خیلی خوب نیست درک می کنم...

سیروس جان
نه فقط از نزدیک کاناناسکی رد شدیم. تونستین همه عکسهای اون موزه رو تشخیص بدین؟ دیدی به جای سگ از گرگ استفاده می کردند؟ دیدی از جمجمه بوفالو کوه ساخته بودند؟ خیلی تعجب کردم ازنحوه شکار بوفالو..یه عده شون لباس با پوست گرگ می پوشیدند و گله بوفالو رو رم می دادند به سمت اون پرتگاهه. بعد یهو حدود 200 تا بوفالو رم کرده از اون صخره پرت می شدند پایین و می مردند.

آکو جان
خوبی؟ خوندم اون کامنت قبلیتو ولی بعد گمش کردم نفهمیدم برای کدوم پست گذاشته بودیش. جدا عکسها خوبه؟ مرسی لطف داری. قربانت.

محمد رضا جان
من دیگه دیدم یهو همه عکسها رو بزارم . بعد یه راهی پیدا کردم که لازم نیست دونه دونه عکسها رو آپ لود کنم فولدری میشه آپ لود کرد . حالا می تونم اینجوری دسته ای عکس بزارم. اصلا فکر نمی کردم عکاسیم خوب باشه. مرسی

از دیار نجف آباد گفت...

یه چیز بگم؟ تراخدا بدتون که نمیاد؟ نه جون من؟ باشه حالا که خیلی اصرار میکنید میگم. ولی خودت گفتی که بدت نمیاد.... نخوای بعداً پشت سرم نخودچی بخورید؛ که اگه روبروم هم بخورید اشکالی نداره و منم اتفاقاً سخت عاشق اینجور هل ُ هوله ها هستم.... حالا چرا دعوام میکنی؟ میگم. میخواستم بگم:

اوّل از هرچیز سلام. خوفی ؟ سلامتی؟ سلامت باشید.
دوّم: خیلی خیلی خوشحال شدم عکسات باز نشد... آخیش... دلم حال اومد. هی میری سفر و هی دل میسوزونی؟ اینم کفارّه ی دلسوزوندنه.

سوّم اونوقتی هم که عکسهاتون رو گذاشته بودی و من توی قصبه ی میزوری آمریکا تونستم ببینم؛ خیلی هم توفیری نداشت.... آخه دختر خوب... یه عکس موزولی(به نجف آبادی یعنی خیلی کوچیک) گذاشته ای که هزار و سیصد و پنجاه و شش نفر و نصفی(خودم شمردم؛ باور کن) توش چپونده اند و بعد میگی اون لباس آبیه خودمم. من یکی که چش و چارم نتونست یاری بده که بدونم کدوم کدومه؛ بدتر این بود که بجز همون نصفی آدمه؛ همه شون آبی پوش بودند.

چهارم هرگلی بوی خودش را دارد؛ حتی اگه وبلاگتون مهاجرتی نباشه.... اینجوری نباشه.... اونجوری نباشه. پس بنویس که من و شما بیشتر به عشق نوشتن مینویسم و اگر هم خوانده شویم؛ زهی افتخار. تازه مگه کم سعادتیه که با نوشته هایتان دریا دریا انرژی مثبت نثار راه همزبانان همدلی میکنید که ای بسا جز همین سراچه ی شما، دل تسلایی ندارند؟

پنجم........!!! جیغ زدن که نداره... اصلاً بیخیال بقیه اش. راستی کامنت نویسی برای خودمون هم عجب صفایی داره.... لااقل عدد نظرات رو میبره بالا و خودمون به خودمون به به میگیم.... به به!! به به!!

بدرود............ ارادتمند همیشگی حمید از روستای میزوری

محمد گفت...

مریم این چه حرفیه.من اینجا رو خیلی دوس دارم.باور کن هر چند بار که میخوام نظر بذارم قسمت نظرات اشکال داره و نمیتونم.
راستی اون پیرهن آبیه که آقا حمید از دیار نجف اباد میگن کدومه؟ بگید ما هم ببینیم خب!))

مریم گفت...

آقا حمید عزیز
کدوم عکسها باز نشد؟ :) اینا که همه میگن دیدند عکسها رو! فکر کنم فقط تو میزوری فی.لتر باشه:)) در ثانی من مخصوصا اون عکس خودم رو با هزار و سیصد و پنجاه و شش نفر و نصفی گذاشتم توقع نداری که عکس سه در چهار بزارم اینجا که اخوی؟ راستش فکر کردم همه می دونند دست راست یعنی چی و نشسته یعنی چی:)) آقااااا من نفر اول نشسته سمت راستم چه جوری بگم:))

محمد جان
خوبی؟ من که می دونم تو من و این بلاگ رو ول نمی کنی به زور هم شده خوشت هم نیاد از مطالب میای و میبینمت:)) من یک عکس دسته جمعی گذاشته بودم هم تو پست قبلی هم این پست که خودم توش هستم (نفر اول نشسته سمت راست با کاپشن آبی) تو پست قبلی...البته تو دوتا عکس دسته جمعی این پست هم هستم. آقا حمید میگه این چه عکسیه:)) آخه خیلی آدم توشه:)

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...