۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

روز کانادا



















اغلب لباسهای قرمز با پرچم کانادا می پوشند. بچه هه یه کپلی بودا..







این خانومه خیلی با احساس می خوند.









فیلیپینی ها کباب سیخی برپا کرده بودند.








کاپ کیکهای پرچمی خوردیم:)






سگها هم پرچمی شده بودند.












دستای دخترجان







مسابقه بچه ها

۱۸ نظر:

غزلک گفت...

چه جشن قشنگی

آرش هر وقت... گفت...

خیلی رنگ و شادی وجود داره و امیدوارم دلها هم همینقدر شاد باشه

shaya گفت...

maryaaam. ghable inke beri aksa ro bara manam befrest :(( makhsosan oon cupcake ha va oon bachehe too gari :D fekr kardam azash aks nagerefti :D
aks avalie o oon kabab ha ham bahal shodan :D
delam az alan barat tang shode

از دیار نجف آباد گفت...

با سلام
امیدوارم که خوش گذشته باشه.... دلتان همیشه شاد باد و ممنون از عکساتون و خوشحالم که فرصتی شد تا از عکسهای شما نیز سواستفاده ای کنم و خوانندگان وبلاگ را برای دیدن آنها به سمت شما روانه کنم.
پیروز باشید.....ارادتمند حمید....بدرود

ناشناس گفت...

کلیپ دو ایرانی در شهر بازی سیدنی
http://iranianclips.blogspot.com/2010/06/sling-shot-ride-in-sidney.html
بقیه کلیپ ها در:
http://iranianclips.blogspot.com

مریم گفت...

مریم جونم..چه عکس های قشنگی دستت درد نکنه...
هر چند *&$%$%! عکس های بلاگ/اسپات...الان فیل/تره
اما با فیل/تر شکن باز کردم..

ضد مرد گفت...

عکسهای قشنگی بود.
مخصوصا دستهای دختر جان.
نوشتنت به دلم میشینه .روون مینویسی.بازم میام:))))

محمد گفت...

قبووووووووووووووول نیست.من که عکسا رو نمیبینم پس به چی بگم به به چقدر خوشگله!))

The Godfather گفت...

سلام مریم جان من به جای همه اون حیوونایی که تو یکی از وبلاگا به شما توهین کردن عذرخواهی میکنم.فقط میخوام بدونید که همه مردا مثل اون حیوونا نیستن.من با دیدن اون حرفا شرمنده شدم.ولی شما اصلا خودتونو به خاطر یه مشت موجود نا چیز ناراحت نکنید.
ارادتمند همیشگی شما.

ناشناس گفت...

hey pedarkhunde ...lisi nakon

مریم گفت...

غزلک جان
جای شما خالی بود

آرش جان
به نظرم اینجا آدم دلش هم خوشتره.

شایا جونم
الان از تورنتو می نویسم. از همینجا برات ایمیل می کنم. ولی شک دارم ایمیلتو داشته باشم.

از دیار نجف آباد- آقا حمید عزیز
مرررررسی. لطف کردین .

مریم جان
تونستی ببینی؟ چه خوب که تونستی باز کنی.

قهوه سیگار و دوری
مرسی چرا سایتتون باز نمی شه؟

محمد جان
چرا؟

گاد فادر جان
آخی چرا شما عذر خواهی کنید؟ اونا شعورشون همونقدر بود.تقصیر خودشون نیست.

محمدرضا گفت...

ايول. حسابي خوش گذشته فكر كنم ها.
پرچم خورديد؟؟ خوشمزه بود حالا؟
جالبه اينجا پرچم بستن به سگ يا خوردنش فكر كنم بوجور تنبيه داشته باشه!

مریم گفت...

رضای عزیز
تبریک میگم که کار پیدا کردین بالاخره شما هم آلبرتایی شدین. براتون آرزوی موفقیت می کنم. چه شهری هستین الان؟ نگران نباشید . اول کار که توقع آنچنانی نباید داشته باشند احتمالا... من متاسفانه الان تورنتو هستم. اگه خونه بودم شاید بهتر می تونستم کمک کنم. به هر حال ایمیل من اینه: alborz1971@gmail.com
بفرستین درفتو... خدا کنه چیزی به ذهنم برسه.
قربان شما

سحر گفت...

خیلی جالب بود مریم
ممنون
کاش از خودتونم عکس میذاشتین
دلم میخواست بببنمتون

مهاجرت به کانادا و خاطرات ما سه نفر گفت...

سلام مریم جان پس خیلی خوش گذشته
راستی نتیجه مسایقه گونی را که داخل عکسهات بود ننوشتی هاهاهاهاهاها
رضا

Ako گفت...

به به! ظاهرا خیلی خوش گذشته که دیگه آپ نمی کنین!
عکس ها قشنگ بود، خیلی زیاد، خوش بگذره!

مریم گفت...

سحر جان
سلام عزیزم خوبی؟ حسین شاخ نبات قند عسلمون خوبه؟ عکس خودم؟ وااااای خدا مرگم بده خواهر!!!

رضا عزیز
جای شما خالی:) بچه های ما ده بار در مسابقه گونی شرکت کردند. داوره می شناختشون دیگه تا می رفتند جایزه رو بهشون می داد.

آکو جان
من هشتم ولی خشتم.. از بس که اومدم تورنتو دیگه جون ندارم برادر:))

مریم گفت...

محمد رضای عزیز
اه چرا من کامنت شما رو جا انداختم اخوی؟
اتفاقا خودمم وقتی دیدم خیلی ها پرچم کانادا رو سگهاشون چسبوندم فکر کردم اگه ایران بود می شد گناه کبیره!

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...