۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

اون موقعها که حداقل لوله می ترکید

وای که اینجا هیییییچ اتفاق خاصی نمیفته... هر کی بپرسه چه خبر؟ نمی دونم چی بگم والله! نه قیمتها بالا پایین میشه ..نه کسی تو فکره که بعد از طرح هدفمند کردن یارانه ها چی میشه.نه طرح عفاف هست ..نه طرح حجاب ..نه طرح نسبت ... نه خطر زلزله وجود داره ... هیچی... اصلا اینجا برای مردم هیچ تفریحی نمیزارن اینا ..خوب یه ذره هیجان بد هم نیست!! سالها قبل خونه یکی از دایی های بنده رو که شیکاگو زندگی می کنه آب گرفته بود. فکر کنم لوله آب خونشون ترکیده بود یا همچه چیزی.. دایی جان زنگ زد و گفت لولمون ترکیده.. ماه بعد خانمش زنگ زد گفت لولمون ترکیده . چند هفته بعد اون یکی دایی زنگ زد بعد از حال و احوال گفتیم چه خبر؟ گفت لوله خونه احمد ترکیده!!! چند ماه بعد بعد خانمش نامه داد و عکس و البته تو نامه ذکر کرد که لوله خونه احمد خان چند ماه قبل ترکیده... بعد اون یکی دایی جان از یه جای دیگه زنگ زد و فکر می کنید اولین حرفش چی بود بعله درست حدس زدین!! گفت خبر دارین؟ لوله ترکیده... خلاصه ما مونده بودیم یعنی اینا چند ماهه هیچ خبر جدیدی ندارند یعنی؟ ولی حالا من به این درد مبتلام.. هر کی بگه چه خبر باید بگم والله چی بگم ..فقط چند وقت قبل لوله ترکیده بود...
پ.ن1: عکس ها دیروز مدرسه بچه ها
پ.ن2: طرح نسبت مثل اینکه طرحیه که تازگی دارند اجرا می کنند وهردو نفری تو خیابون با هم ببینند میگیرن میگن با هم چه نسبتی دارین.
پ.ن3: کتاب جدیدی خوندم ؛ اون گوشه نوشتم چند تا جمله اش را.
آهنگ متن : " همه چی آرومه" ولی این هم دوست دارم شما شاید خوشتون بیاد.











۲۴ نظر:

ترانه گفت...

چه بامزه. خب فکر کنم آمریکا یکمی پر خبر تر باشه از کانادا. البته خب هیچ جای دنیا مثل ایران سرگرم کننده و پر خبر نیست که.

از دیار نجف آباد گفت...

با سلام
مگه انتظار داری چه اتفاقی بیفته؟؟ خب زندگی که روی روال خودش باشه همینه. اون ترکیدگی لوله هم برای سرزمینی که هزار سال یه بار اتفاقهای خاصی میافته قابل ذکر بوده...وگرنه توی ایران یه مسافرت با ماشین از ترکیدگی لاستیک گرفته تا خرابی و تصادف و بدی غذای بین راه و... همه اش اتفاقاتی است قابل ذکر که چون همگی به آن عادت داشتیم؛ ذکری به میان نمیاوردیم.
فکر میکنم ذکر همین زندگی عادی روزمره تان برای خوانندگانتان مطلوب باشد... ولی همین الان و دوباره ازتون قول میگیرم رفتید ایران برامون سوغاتی ها بیاورید تا ما هم لحظه به لحظه با شما همسفر باشیم.
پیروز باشید....بدرود......ارادتمند حمید

محمد گفت...

من همیشه آرزوم بوده جایی به دنیا میومدم و زندگی میکردم که مردمش بی دغدغه بودن. ما تو ایران ضد ضربه شدیم. باور کن تو هفته شاید 2 بار خواب میبینم دوباره جنگ شده و آواره شدیم.خدایا!

پس اونجا راجع به چی حرف میزنن! راستی واقعا اونجا مردم دغدغه ندارن یا اینجور بهشون حالی کردن که شما دغدغه ندارین؟

Ako گفت...

خوش به حالت مریم خانوم،
همیشه آرزو داشتم یه چند روز فقط اتفاق خاصی نیفته تا بتونم نفس راحتی بکشم،
همیشه یا حرفی و حدیثی، یا اتفاقی، یا چیزی...

شاید واسه همینه که چند بار عید رو برنگشتم خونه، موندم تا بلکه توخلوت عید بتونم یه کتاب با خیال راحت بخونم، یه نمایش نامه بخونم، دوچرخه سواری کنم، شعر بخونم و شاید بنویسم، تا یه خورده از دست مهمون و شلوغی دانشگاه راحت باشم،
تابستون ها هم که می موندم باز همین بود، خیلی خوش می گذشت، آرامش رو می شد حس کرد، ...
اما حالا سال تا سال، دریغ!

Ako گفت...

البته! نمی تونم منکر شم که دیگه بعد یه مدتی هیجان خون می آد پایین و باید حتما یه جوری آدرنالین رو هم وادار به ترشح کرد، مثلا من حتما یه فیلم ترسناک می دیدم، شهربازی رو هم از دست نمی دادم، کلی کیف می داد.

سمیرا گفت...

هه هه هه خیلی بامزه بود
عوضش اینجا تا دلت بخواد لوله ترکیده!!!

The Godfather گفت...

خیلی بامزه نوشتی.خوب اگه حس میکنی زندگیت یک نواخت شده من یه پیشنهادی واست دارم.چند وقت پیش تو کرواسی یه مسابقه پرش با چتر نجات از هواپیما واسه خانوما برگزار شد شما هم میتونی با دوستات تو کانادا یه همچین مسابقه ای راه بندازی.شاید اون بالاها یه خبرایی باشه.مثلا ممکنه بر اثر تغییر فشار هوا لوله های بدنت بترکه.یا اینکه میتونی بری رو ماشینتون خط بندازی به همه بگی رو ماشینمون خط انداختن.یه کار دیگم میشه کرد و اون اینه که یه طرح عفاف و حجاب تو محلتون راه بندازی هر کس برجستگیهای بدنش نمایان بود صاف و صوفش کنی!!!

سان شاین گفت...

مریم جان شما میتونید خودتان خبر ساز باشید مثلا تو خونه مثل اون کودکی که ا.ح.م.د.ی.ن.ز.ا.د. میشناسه غنی سازی کنید و پروندتون بره سازمان ملل و تحریم شین ههههههه
رضا

مریم گفت...

ترانه جان
نمی دونم آمریکا چه خبره .. اینجا که خیلی خلوته:)

از دیار نجف آباد- آقا حمید عزیز
سوغاتی که سر جاشه:) تازه قبل از ایران یه مسافرت دیگه هم دارم میرم . از سوم جولای می خوام یکی دوهفته برم تورنتو خونواده خودمو ببینم.

محمد عزیز
مردم واقعا دغدغه ندارند. یه جورایی امنیت همه جوره برقراره. اقتصادی و مالی.. جونی..فکری.. بیمه هم که قربونش برم همه چیزو ساپرت می کنه آدم دیگه غصه چیو بخوره؟

آکوجان
جدی خوش به حالی داره؟ یه کمی احساس بیخودی می کنم. فیلم ترسناک فکر می کنی من دلشو دارم ببینم؟ اصلا تحمل دیدن صحنه های خشن رو ندارم دلم چنگ چنگ میشه حالم بد میشه . میبینی؟ قبلا واقعیشم می دیدم چیزیم نبود:) پوستمون داره نازک میشه کاریش هم نمیشه کرد. آدرنالینو باهات موافقم. باید بره بالا یه وقتایی:))

سمیرا جون
لوله کش خبر کنیم برای اون همه لوله ترکیدگی؟

گاد فادر جان
اینجا دیگه از طرح حجاب و عفاف کارشون گذشته. تابستون شده گوشت زیاد شده پارچه کم:)) همشون جاشون ته ته جهنمه گمونم:) رو پروژه خط انداختن و چتر نجات دارم فکر می کنم.

آقا رضا
حیف شد بیس منتو اجاره دادیم..ببین چقدر میتونستیم هی غنی سازی کنیم اون تو..

غزلک گفت...

واقعا هیچ جا مثل ایران پر خبر نیست هر روز یه خبر یه اتفاق جدید.

مریم گفت...

غزلک آی غزلک
هر روز یه خبر و اتفاق جدید و هیچ کدوم هم خوب نیست.

محبوبه گفت...

سلام مریم جان. امیدوارم شاد باشی. تازه خواننده وبلاگت شدم. لینکت کردم که نوشته هاتو حتما بخونم. خوب و راحت می نویسی خانومی.اینجا درسته خبر زیاده عزیزم و به نظر پر هیجان میاد ولی .....به خدا من که میخوام از خونه برم بیرون ، سرمو از در میبرم بیرون و مثل اونائیکه مواد مخدر حمل میکنن اینور واونورو می پام که اینا نباشن گیر بدن که اگه بگیرنت ....تا برم یه چیزی از سوپر سر کوچه بخرم بیام ....آخه هیجانم حدی داره!

شایا گفت...

مریم جان یادت باشه اینجا فورت مک موری است نه کانادا :)) یه خانمی از آمریکا اومده بود شرکت بهمون یه چیزی یاد بده بعد گفت این اولین سفر من به کانادا است و خوشم اومده از اینجا! یکی از کارمندا گفت اینجا فورت مک موری است نه کانادا!!! خلاصه که اینجا خیلی سوت و کوره! ایشالا رفتی تورنتو از این حالت در بیای و پر اتفاق و هیجان باشه!!
عکسها خیلی خوشمل بود

سارا قند تلخ گفت...

از دست تو مریم کلی خندیدم .. برای همینه که هیچ جا وطن نمیشه!!!!!!

مریم گفت...

مریم جونم...اون چند روزی که میایی ایران ...کلی سوژه برات جور می شه...گارانتی تا یه سال...حتما یه سر برو تو مترو
تو تاکسی..و اینا...آخر سوژه است....
تازه یه خبر هم برات دارم...
دوستان عزیز خصوصا عزیزان داخل کشور
هر کی کار ضروری اینترنتی داره لطفا سریعا انجام بده
چرا که به گزارش یک منبع 40 لیتری گازوییل که نخواست نامش فاش بشه
یک کشتی ماهیگیری از سمت کومور به مقصد ونزوئلا به راه
افتاده ولی هر جور که حساب می کنید لنگرش قراره حدودا 17 خرداد به کابل اینترنتی فجیره گیر کنه و باز هم
هر جوری محاسبه می کنید عملیات

ترمیمیش کمتر از 10 روز طول نمی کشه...
بعدا نگید اطلاع رسانی نشد.

محبوبه گفت...

لطفا بگین سریعترین پست به کانادا چیه؟ چند روز طول میکشه؟

مریم گفت...

محبوبه جان
دی اچ ال سریعترین پست به کاناداست 3-4 روز بیشتر طول نمی کشه. راستی به اینجا خوش اومدی و از آشناییتون خوشحالم.

شایا جون
امیدوارم تورنتو تلافیش در بیاد:))

سارا- قند تلخ
آره والله هیچ جا وطن نمی شه.

مریم جان
:)) می دونم اونجا وضعیت سوژه خیلی بهتر از اینجاست:))

نيوشا(ساحل حرير) گفت...

سلام مريم گلي
داستان لوله خيلي بامزه بود. تواداره به همكارم هم نشونش دادم.
نيوشا( ساحل حرير)

مریم گفت...

نیوشا جان
مرسی:) لطف داری عزیزم.

محمد گفت...

نه چیزی که من می خواستم این نبود...

جمله ای که خیلی برام آشناست! خییییییلی!

محمدرضا گفت...

خوبه دیگه. اونجا واقعا همه چی آرومه!
اینجا هم آرومه. منتها از اون لحاظ!

میگم شما هم خوب آپدیتی ها در مورد اوضاع ایران.
همه این طرحها نهایتا طرحهای چند هفته ای هستند. میخوان بگن ما هم هستیم. همین!

مریم گفت...

محمد رضای عزیز
فکر کنم اینا با خودشون گفتن مردم مثل اینکه زیادی داره بهشون خوش می گذره که دارند شلوغ می کنند. کلا یه سیاستی اینا دارند و اون بحران زاییه. مردم تا وقتی درگیر باشند که فیلشون یاد هندستون نمی کنه.. مردمو همچین می پیچونند که راه پس وپیش نداشته باشند. به خدا اینجا باشی می بینی برای لباس یکیو مورد بازخواست قرار بدن فاجعه است.

محمدرضا گفت...

دوستم همونی که از نیوزلند اومده بود ازدواج کنه میگفت بهشون میگفتم دارم میرم با کسی که 6-7 ساله دوستم ازدواج کنم فکر میکردن خالی میبندم. بهم میگفتن اگه دختر و پسر رو تو خیابون ببینن با تفنگ میزنن!!

زحمت کشیده شده سالهای سال برای این تصویر جهنمی از کشور. باید پاس داشت!!

مریم گفت...

محمد رضا
پس نکنه کم پیدایی داری ازدواج می کنی؟ آخی مبارکه:)) من گفتم امتحانی پروژه ای چیزی داری.. ایران خیلی از بیرون تصویرش ناجوره به نظر من.. حتی شاید داخلش به این بدی نباشه و تصویر بیرونش خیلی خرابه.

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...