۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

هذیان

از اول قرار بود اینجا از دوست داشتنی هام بنویسم و هی مثبت باشم ولی انگار نمیشه .امروز یه کمی .. نه بیشتر از یه کمی مریض بودم گلوم درد می کرد و تب داشتم هر 4-5 ساعت یه تاینلول مینداختم بالا..بعد وسط همین که حالم خوب نبود یادم افتاده بودایران که بودم چقدررر از اینایی که آدم رو خانومی یا خانومم صدا می کردن بدم میومد این دوتا کلمه آمپرمو میبرد بالا...
اون موقع منشی واحدها ابروهای تاتو کردشونو میبردن بالا تو تخم چشم آدم نگاه می کردن وبا ناز می گفتن خانوووممم ...یا خانومی... زورشون میومد اسم رو بگن .. گاهی هم که می خواستن حال و احوال کنن می گفتن خانواده محترم خوب هستن؟!! نمی دونم هنوز هم همونجورین یا نه.. لابد هستن دیگه..
این فیس بوک هم عجب چیز خوبیه ها... چند روز پیش یکی از دوستای دبیرستانم اونجا پیدام کرد و برام پیغام داد.امروزهم زنگ زد کلی حرف زدیم نمی دونم چرا اینقدر از هم جدا افتادیم تو این سالها... آدم گاهی قدر دوستاشو نمی دونه وخیلی راحت از دستشون میده.
پانویس: یه تغییر اساسی در روند خود درمانیم انجام دادم بجای هر 4 ساعت یه تاینلول دو تا تاینلول می خورم میرم فضا میام پایین ...همچه ویروسی تا حالا ندیده بودم و عجیبه اینقدر هوا سرد بود اصلا ما مریض نشدیم حالا که هوا شده یه چیزی تو مایه های بهشت و اینا هی هممون دونه دونه مریض میشیم اونم از اون مریضیای خفن.

۲ نظر:

سیدنی به روایت تصویر گفت...

امیدوارم زودتر خوب شین

لاله گفت...

ایشالله که خانووومی حالشون بهتر شده باشه :))))
اینجا که اصلا با دارو و آنتی بیوتیک غریبه هستن. نئوسترین هم خیلی خوبه. حتما بخور. من خودم هم تاینلول و ادویل میخورم. ولی یه بار که به توصیه دکترم گوش کردم و به جای خوردن دارو فقط استراحت کردم و با لباس خیلی کم و سبک خوابیدم بدون انداختن پتو (برای اینکه حرارت از بدن دفع بشه)خیلی تاثیر داشت.
مراقب خودت باش :)

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...