۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبه

پات لاک پارتی

ترم کالج ما هم تموم شد . اینجا اغلب روزآخر کلاسهاهرکس غذا یا دسر یا نوشیدنی میاره و جشن میگیرن و چون همه از کشورهای مختلف اومدن طبیعیه که آدم با غذا و در اصل قسمتی از فرهنگ جاهای دیگه آشنا میشه. ناگفته نماند غذاهای ما ایرانیها خیلی طرفدار داره . من تا حالا پلوهای مختلف مثل لوبیاپلو و زرشک پلوو ته چین و کوکو و کتلت برده ام که همشون پر طرفدار بوده .امشب هم یکی از این مهمونی های به اصطلاح پات لاک باید برم توی این کلاسم با چند تا هندی دوست بودم که همشون وجترین هستن و گوشت نمی خورند به خاطر اونا کوکو می برم.
امروزبالاخره برای تبدیل گواهینامه ام از اونتاریو به آلبرتا رفتم که فقط یه معاینه چشم داشت و عکس برای گواهینامه هم دوباره گرفتند(وای که تو این عکسها چقدر آدم بی ریخت میفته) و 74 دلار هم شارژ کردند.
پانویس: عکس مربوط به چند روز پیش و تهیه کباب کوبیده روی باربیکیومی باشد !

۳ نظر:

ناشناس گفت...

عالیه خانم.خوش باشی همیشه..آوا

خورشيد گفت...

به به آئينه تمام نماي يك زن ايراني .هر روز يكي از هنرهاتون رو به نمايش مي ذارين . نوش جان .توي اون هواي سرد مي چسبه . در مورد گواهينامه هم مبارك باشه و هم اينكه بتركن اين كانادايي ها كه براي هر چيزي پول مي گيرن .كاش اقلا اينقدر خنگ نبودن.

از دیار نجف آباد گفت...

سلام مریم خانم عزیز و گرامی
اتفاقی داشتم این مطلبتون رو میخوندم که یادم اومد الان هم آخر ترم زمستانه ی سال 2010 است و لابد بازهم محفلی آراستید و پس از امتحانات کبابی به رگ زده اید که این ایام حسابی سخت را جبران شده باشد.

البته اگر هم خبری نبوده اشکالی ندارد و چیزی که عوض داره؛ گله نداره. شما گوشت لخم و فیله را تهییه ببینید؛ کباب کردنش با من و البته خوردنش هم عادلانه در کنار هم.
روزها و ایام خوبی داشته باشید و بدرود.... ارادتمند حمید

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...