۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

مادرم

امروز یازدهم آذر ماه سالروز رفتن مادرم است .روزی که آرام در زمين جا گرفت ... بی‌هياهوو بدون فرياد"تقديری" را كه سرنوشتش بود پذيرفت. چون و چرا نكرد. و وقتی كه رفت، همچون همه دوران زندگی‌اش كه چيزی نداشت كه در دست او باشد، چيزی نداشت كه از دست بر زمين بگذارد.موجوديت او آنقدر طبيعی و زلال بود كه هرگز به چشم نمی‌آمدوحضورش بخشی ناگسستنی از زندگی همه ما بودو تنها هنگامی كه رفت، جای خالی او در زندگی ما بشدت نمايان شد. آيا همه مادران اينچنين نامرئی هستند؟اینقدرمظلوم؟ مرگ او هم ادامه شيوه بس مظلومانه زندگی‌اش بود.
مادر امسال در ساگردت چه کسی بر سر مزارت خواهد رفت؟

۳ نظر:

ناشناس گفت...

يا رب دل دوستان پر از غم نكني ، با تير بلا قامت ما خم نكني
اي چرخ تو را به قرآن سوگند ، يك مو ز سر عزيز ما كم نكني

ی .د

ناشناس گفت...

چون آرومه ...(علی از تهران)

ناشناس گفت...

تقدیر بی تقصیر نیست...(علی از تهران)

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...