۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

سگ دونی

در کانادا رسمی هست که اگر شما خونه ای رو اجاره کنید بایستی بابت خسارات احتمالی که ممکن است به خونه وارد بشه پولی رو پیش صاحبخونه امانت بگذارید.(Damage deposit) و همچنین رسمه که وقتی می خواهید از خونه بلند بشید بایستی خونه رو درست همونجوری که تحویل گرفته بودید-که اغلب کاملا تمیزه- به صاحبخونه تحویل بدین. اضافه بر این موضوع ؛ خانه ها اغلب با وسیله اجاره داده می شوند و این مبلغ بابت خسارت احتمالی وارده به وسایل خونه هم هست. اغلب تازه واردها و مهاجرانی که به کانادا میان -مثل خود ما- وقتی خونه اولی که اجاره کرده اند ترک می کنند خاطره بدی از پس ندادن Damage deposit دارند . ما فکر می کردیم این کانادایی ها خیلی گدا هستند و ما اگه بخواهیم خونه ای رو اجاره بدهیم یا Damage depositنمی گیریم یا اگر هم برای پیش بینی های خیلی اورژانسی بگیریم هرگز در پس دادنش خست به خرج نخواهیم داد. و اینجوری هم نشون میدیم که فرهنگمون فرق داره!! هم اینقدر مثل اینا خسیس نیستیم:)) وقتی می خواستیم خونه بخریم دنبال خونه ای بودیم که زیر زمین یا Basementکاملا مجزا با در جدا از بیرون باشه که حداقل در زمانی که من هنوز شغلی ندارم برای کمک به قسط خونه اون رو اجاره بدیم. خلاصه این خونه رو با این شرایط گیر آوردیم و بیس منت رو به دختر وپسری کانادایی -کیت لین و جردن -به همراه یک سگ هاسکی- رایدر- اجاره دادیم. اونها علاوه بر اینکه بچه های واقعا دوست داشتنی بودند سگشون هم گاهی همبازی خوبی برای بچه های ما بود. چند روز قبل جردن اعلام کرد تصمیم گرفته اند از این شهر بروند . معنی این حرف این بود که ما بایستی به دنبال مستاجرهای جدید بگردیم. با توافق اونها خونه رو برای اجاره گذاشتیم و چند نفر برای دیدن اومدند. ما بعد از 6-7 ماه برای اولین بار بیس منت رو دیدیم.. و چشمتون روز بد نبینه خیلی خیلی کثیف... همه جا خاک گرفته..آشپزخونه و موکت اتاقها کثیف و دیوارها حتما به نقاشی احتیاج داره وبدتر از همه بوی سگ که واقعا آزار دهنده است و من نمی دونم چطور میشه این بو از اون خونه بیرون بره. حالا نمی دونم آیا همون رسم کانادایی رو پیشه کنیم یا ببینیم خودشون چه راه حلی دارند برای تمیز کردن این سگ دونی..
این سگ واقعا یکی از چیزهایی است که با فرهنگ ما به هیچ رقمی جور در نمیاد. من یکی که اصلا تحمل ندارم سگی روی فرش و مبل و تخت در حرکت باشه و موهاش رو هرجایی ببینم. واقعا برام چندش آوره. ولی اینجا همه خونواده ها مخصوصا اونهایی که بچه دارند حتما سگ نگه می دارند. معتقدند بیماری های مشترک بین سگ و آدم ایمنی بدن بچه رو بالا می بره و همچنین بچه می تواند مسئولیت های سگ رو به عهده بگیره و در نتیجه حس مسئولیت پذیریش بالا می رود و همچنین می تواند محبت کند و محبت ببیند. و حتی با مسئله ای به نام " مرگ" آشنا شود. یکی از موضوعات صحبت معمول کانادایی ها در مورد سگهاشونه و ما جدا از اینکه زبانمون چقدر خوب باشه یا نباشه معمولا در این زمینه چیزی برای گفتن نداریم.

۲۱ نظر:

امیر حسین گفت...

بنظرم خودشون میخواستن که بجای تمیز کردن خونه هزینه ش رو بپردازن . باید ازشون بگیرین . جدا این کاری که کردین ( یعنی اجاره دادن بیس منت ) ارزش هزینه کردن خرید خونه بزرگتر رو داشت ؟ یعنی درامدش قابل توجه هست ؟

غزلک گفت...

فکر موهای سگ رو که میکنم حالم بد میشه!

مریم گفت...

امیر حسین جان
آره موکتها رو باید بگیم از بیرون بیان بشورن و نقاشی هم. تو این شهر اجاره ها نسبت به قیمت خونه خیلی بالاست. علتش هم اینه کسانی که با ویزای کار میان نمی تونن خونه بخرند و یا خیلی ها موقتی میان و قصد خونه خریدن ندارند.( ما بیس منت رو 2000 تا اجاره دادیم)

غزلک جان
همه سگها بدون استثنا موهاشون میریزه. . اصلا صاحبهای سگها همیشه عادت دارند هی دستشونو رو پشت سگه بکشند و هی موهاشو تو دستشون جمع کنند. یه حرکتی مثل نوازش ولی در اصل برای جمع کردن موها. اینجا جارو برقی های مخصوص برای جمع کردن مو زیاده . یعنی در اصل جارو برقی معمولی کمه همشون برای موی سگه!!

شانتمیس گفت...

مريم جان به نظر من كه مثل خودشون رفتار كن مطمئن باش كه اونا هم ناراحت نميشن چون اين يه قانونه.
من نميدونم چرا حتما بايد سگ باشه اين حيوان خانگي خوب يه لاك پشت بيارن مسئوليتش رو بدن به بچه هاشون.

shahram گفت...

تجربه جالبی بود . به همین خاطره که خیلی ها تاکید میکنن که نگهداری حیوون خانگی ممنوعه.فکر کنم دفعه بعد حتما شما هم اینو شرط کنین.

مریم گفت...

شانتمیس جان
فکر کنم چون سگ خیلی باهوشه. واقعا از خیلی از آدمها کم نداره باور کن..من خودم از سگ بدم نمیاد ولی تحملشو تو خونه ندارم مثلا نمونه اش چند روز پیش با یک خانوم چند تا همسایه اونورتر حرف زدم و سگشو یه کمی ناز کردم. همون روز دیدم اه سگه از حیاط پشتی اومده دم در آشپزخونه و داره منو نگاه می کنه( حیاطها به هم راه داره) هرگز قبلا این کارو نکرده بود. واقعا تعجب کردم.

شهرام جان
بدیش اینه که خیلی ها میگن همونجور که خونه سیگاری ها رو بعدا فقط سیگاری ها اجاره می کنند خونه ای که سگ توش بوده هم بعدا اغلب سگ دارها اجاره می کنند. مگر اینکه این بو یه جوری کلا از بین بره.

محمد گفت...

من کلا با نگه داری هر نوع حیوونی تو خونه مخالفم و با این کار مشکل دارم.از یه ماهی کوچولو بگیر تا سگ! تا حالا سگ نداشتم که بدونم چه جور حسی بهم دست میده ولی میدونم سگا من رو اصلا دوست ندارن. یه بار تو یه پارک یدونه ازین سگ فینگولی کوچیک بامزه ها از دور داشت با صاحبش میومد.منم یه ذره سگ رو چپ چپ نیگاه کردم پرید میخواست گازم بگیره! فرهنگ ها چقدر با هم فرق داره!

راستی خود اون دو تا جوون چجوری تو اون سگ دونی زندگی میکردن تا حالا! ؟

مریم گفت...

محمد عزیز
خوب فرهنگ ها فرق می کنه. اینجا از سگشون مثل اعضای خونوادشون یاد می کنند. واقعا مهمه براشون. یکی از دوستای کالج که پدرش رو به علت سرطان از دست داده بود می گفت چند ماه قبل سگ پدرش هم به علت سرطان مرده بوده و پدرش فقط چند ماه بعد از اون زنده بوده! اینایی که سگ دارند فکر کنم با بوش کنار اومدند و براشون عادی شده.

Ako گفت...

خوب احتمالا اونا واسه همین خونه رو مرتب نمی کنن، واسه اینکه اول پولو دادن و دیگه تو رودربایستی نباشن، الزامی هم نیست شما تعارف کنید، هزینه های لازم رو با وقتی که باید صرف کنید، جمع کنید از اون پول کم کنید،

راجع به داستان های خواهرم،زیر چایه، اطلاعات دقیقی ندارم، اما حتما بهتون می گم، فقط می دونم قراره تورنتو چاپ بشه، داستان هاش انگلیسیه!! و...؟ بیشتر یادم نیست،

مریم گفت...

من ..کلا به غیر از مورچه.از انواع حیوان و جانور می ترسم...تصوری از زندگی با حیوان ندارم..نمی دونم..

محمدرضا گفت...

نگاهشون به سگ جالبه ولي واقعا انقدر بو ميده؟ پس چضطور تحمل ميكنن؟ عادت كه نميشه كرد بهش...

پيشه كنيد...همون رسم كانادايي رو...خسارت زده شده ديگه...

نيوشا گفت...

سلام مريم جون نثر زيبايي داري و خيلي ساده و روان بيان ميكني.
متشكرم از ابراز تجارب بي شيله پيله .لينك هستي خوشحال ميشم بهم سر بزني.

ناشناس گفت...

من همچین رسمی ندیدم که بابت خونه باید پول بگذارید یعنی اصلا تنها چیزی که کانادا رو از شکوری مثل ایران در اجاره خونه متمایز میکنه اینه که اصلا به امانت پولی نمیگیرن مگه صاحبخونه خیلی فرصت طلب و مستاجر بی اطلاع باشه/

شایا گفت...

آخخخ الان دقیقا شکه شدم!!! مخصوصا درباره ی بو! مخصوصا بعد از اون حرفهایی که اون روزی زدیم! فکر کنم اگر بو رو نتونستین بیرون کنین باید خونه رو به کسانی دوباره اجاره بدین که خودشون سگ داشته باشن که براشون مهم نباشه!!!! چقدر شرط دار شد این اجاره دادن خونتون :))))
همش بوی سگ تو ماشینمون یادم میاد و حالم بد میشه!
حالا چرا اینقدر کثیف بودن ؟!

مریم گفت...

آکو جان
اینا سبک زندگیشون اینجوریه ..زیاد به فکر خونه تمیز کردن نیستند مخصوصا اینا که خیلی جوون بودند.

مریم جون
کلی خندیدم "به غیر از مورچه" :)))

محمد رضا جان
چه می دونم ..شاید ما زیادی به بو حساسیت نشون میدیم. یه بک گراند هم هست که این سگ بیچاره نجسه دیگه بیشتر بدمون میاد..با اینا هم قرار شد یه سری کارهاشو خودشون بکنند و ما هم کمک کنیم که مجبور نشیم همشو بدیم بیرون حالا نه سیخ بسوزه نه کباب...

نیوشا جان
مرسی.. حتما بهت سر میزنم

ناشناس
زیاد رسم بدی هم نیست برای مواقعی که خسارت خیلی بالا باشه. البته اگه باعث حساب سازی و سو استفاده نشه.

شایا جون
همین دیروز یکی اومد و اجاره کرد با همین وضعیت.. البته این یکی هم سگ داشت ولی به قول خودش فقط یه سگ 7 پاندی داره. کوچولوه سگش:))

RS232 گفت...

سلام مریم جان. من هم خاطرات خوبی از پس گرفتن پول پیش خانه ندارم و تقریبا همه بدون استثنا لطف کرده و پول پیش من را خوردند. ولی در این جایی که الآن هستم زرنگی کردم و گفتم که من پول پیش را به عنوان اجاره ماه آخر می دهم و اگر اطاق خسارتی دیده بود من به اندازه آن خسارت زودتر خانه را تخلیه می کنم. حالا هم که دیگه دارم از اجاره نشینی در میام!

Ako گفت...

متوجه هستم، زیاد الزامی نیست به خونه تمیز کردن به سبک ما!

Eco's of the other land
اینم اسمش،

مریم گفت...

RS232
آرش عزیز..آره این بهترین راهه. البته اگه صاحبخونه قبول کنه. آرش جان خونه جدید مبارکه:) امیدوارم همش توش خوشی باشه. چیزای خوشگل بخری توش بزاری و کیف کنی.

آکو جان
اسم کتاب منظورت بود دیگه؟ مرسی میزنم تو موبایلم یادم باشه تورنتو میرم بپرسم .

Ako گفت...

خواهش می کنم، البته لطف دارید شما.

سان شاین گفت...

سلام مریم جان
بنظر من باید خانه را سالم تحویل بدن و مثل روز اولش این یعنی مسئولیت پذیری نهسگ داشتن
رضا

ava گفت...

maryam jan mesle khodeshoon amal kon. ghanoon ghanoone!

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...