۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

تعصب

کلا با آدمهایی که خودشان و عقایدشان و یا هر چیزی را خیلی خیلی جدی میگیرند نمیتونم کنار بیام. فکر میکنم که آدمی که نتونه جهان و هرچه در آن است و خصوصا خودش را مزاح کند آدم خسته کننده ای است واقعا خشک اندیشی و تعصب از هر نوعش حالمو بد می کنه.اینجا با یه خانم هندویی آشنا شدم که هیچ نوع فرآوردۀ گوشتی، تخم مرغ، شیر یا حتی عسل نمی خوره کفش چرم هم پاش نمی کنه!!!راستی چرا برای بعضی ها اینقدر مسئله جدی است ؟


۴ نظر:

ناشناس گفت...

عزيزم بعضي آدما استانداردي به اسم خودشون تعريف كردن وهمه چيز رو با خودشون واستاندارد خودشون مي سنجند.البته اين موضوع ريشه هاي مختلفي داره...مثلا مشكلات روحي و رواني كه با اين خود محوري هاشايد تعديل بشه و...........(ناهيد)

ناشناس گفت...

جاداره یه یادیم از روحانیت محترم و ...کشورمون کنیم که همه چیز رو برای دیگران حرام اما برای خودشون حلال میدونن

ناشناس گفت...

ذهن متعصب همچون مردمك چشم است هر چه نور بيشتري بر آن بتابد جمع تر ميشود. اوليور جي آز

ناشناس گفت...

خوب تو اين روزگار و تو اين جهان هستي همه جور جونوري وجود داره
نداره؟
خود من يكيش
امضا:سين ميم

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...