پست امروز نسوان وصف حال ماست... عینا کپی می کنم از بس دوست داشتم...
من ولش کردم، اون ول نمی کنه
مارس 3, 2011 بدست نسوان
آنهایی که دل به این خوش کرده اند که آهسته می روند و می آیند تا گربه شاخشان نزند بدجوری اشتباه می کنند. آنها که دل به یارانه ها یی سپردند که با خوردن کف گیر به ته دیگ چندی دیگر قطع می شود، آنهایی که بچه های خوبی بودند وقبوض برق و آب و گاز را پرداختند و دل خوشند که کسی کاری به کارشان ندارد، آنهایی که به عنایات آقا امام زمان از ته چاه چشم دوخته اند ،همه و همه به زودی با این خرس درگیر خواهند شد. آنهایی که فکر می کنند که توی خانه می نشینیم و آهنگ ابی گوش می دهیم به اندازه ی آنها که در کوچه ها باتوم می خورند اسیر همین رودخانه ی متلاطم هستند. فقط چشمهایشان را بسته اند تا غرق شدن محتومشان را فراموش کنند. فعلا که کربلایی و حسن و خرس بدجوری در هم گره خورده اند. این خرس زخمی و وحشی و دیوانه خون می خواهد. اگر ما هم ول کنیم خرس ول نمی کند. راه برگشتی نیست.این خرس را باید از پا در آورد. دریغ اینجاست که اگر همه به این نتیجه برسیم این کار ساده تر از پراندن یک مگس از سر انگشت خواهد بود. .
۶ نظر:
مریم جان، از بس زیبا نوشته بودی، اشکم در اومد. درضمن رو والم شرش کردم ;)
یه روز خوب میاد V
شیرین
مریم خانم گرامی
بدنیست بدانید که اینان درصدد اجرای طرحی هستند با عنوان «اینترنت پاک».
مطمئن باشید که بلاگ اسپات و وورد پرس تا وقتیکه اینان راس کارند؛ هرگز باز نخواهد شد و منتظرتر باشید که هرروز یک به یک وبلاگهای وطنی را نیز مسدود میکنند.
جالب است که هیچ اهمیتی هم نوشته های وبلاگ چه موضوعی را دربر داشته باشند؟... از ذکر یک کلمه ی «سبز» در هرقسمتی از نوشته باشد گرفته تا.... بقول آن شعر معروف روزی میرسد که: دهانت را میبویند مبادا گفته باشی....» خلاصه کار از این حرفها گذشته و نلرزیدن پایه ی تخت مهمتر از هرچیزی است و البته به زعم اینان حفظ اسلام درراس همه ی امور است.
بهرحال چه میشود کرد و کاری از دست ما برنمیاید و از آتش دوریم و چه بهتر سکوت کنم.
درود و دوصد بدرود.... ارادتمند حمید
مریم جان این پستتون عجب به من چسبید چون می دونید که این خرسه دو روزه منو هم ول نمی کنه و دیگه چماق اینا به منم خورده، واقعاً ما براشون تهدیدی محسوب می شدیم؟ به قول شما اینا کاری ندارن چی می نویسی فقط می خوان ننویسی، و اصلاً نفس هم بدون اجازه شون نکشی.
نتیجه گیری آخر پستتون عالی بود اما می دونم مردم ما همه با هم متحد نمی شن، یه عده خوابن، یه عده سرشون توی برفه، یه عده دلشون به ساندیس و یارانه شون خوشه و توان تجزیه و تحلیل ندارن، یه عده شجاعت ندارن و ... فقط یا باید این وضع رو تحمل کرد یا هم فرار کرد.
دقیقا. خیلی عالی بود مریم جان
سلام مریم جان
بدبختی ما در ایران و لیبی اینه که ما با خرس گلاویز نشدیم با خر گلاویز شدیم هاهاهاهاها
رضا
شیرین جان
من این نوشته رو ننوشتم. این نوشته خانم "لولیتا" در وبلاگ نسوانه.
آقا حمید عزیز
اینتر نت پاک؟ پس ما این اینترنت رو ناپاک کرده بودیم!! هی هی روزگار...
امی جان
البته این نوشته از من نبود. من فقط اونو کپی کردم. قبلا خودم هم در این مورد فیلترینگ گفته بودم" پوستین ما رو رها نمی کنه" ... به نظر من درست کردن یه وبلاگ دیگه که فیلتر نباشه و نوشتن موازی در هر دو بد نیست. گاهی با فیلتر شکن سرعت کم میشه و راحت لود نمیشه...
غزلک جان
خواهش می کنم:)
آقا رضای عزیز
خیلییی با مزه نوشته بودید:)) یعنی یه ربع خندیدم:))
ارسال یک نظر