۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

چقدر دیر میرسم من



اینجا به موقع رفتن دنبال بچه ها برام شده یه مکافاتی ! اغلب دیر می رسم! روزایی که فکر می کنم خیلی زود راه افتادم هم یا جای پارک نزدیک گیر نمی یارم یا کسی رو می بینم مجبور میشم چند دقیقه باهاش حرف بزنم و باز هم دیر میشه و باز معلم دخترم تذکر میده:
On time please!
حالا خدا می دونه چقدر از این تذکر بدم میاد... ایران که بودیم اگه بر فرض چند دقیقه دیر میشد (خوب از محل کارم خیابون شیراز باید می رفتم سعادت آباد که مدرسه بچه ها بود) هیچ وقت از اینگونه تذکرات دریافت نمی کردم.به هر حال در سرزمین جهان اولی ها بایدعادات جهان سومی رو کنار گذاشت دیگه!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خوب يه پيشنهاد دارم برات
سعي كن كسي رو زياد نبيني اگه فكر ميكني نبايد ببيني (:
شايدم بنا به دلايلي نشه زمان ديدن افراد رو تنظيم كرد(مثلا محدوديت زماني فرد مقابل يا اختلاف زمان دوكشور در هر حال به قول معروف دمي رو غنيمته)
خوب چاره اي نيست . به نظر شما هست؟؟
جاي پارك هم كه شده مشكل جهاني
(:

ناشناس گفت...

يه پيشنهادي دارم براي حل مشكل
اوليش اگه ميشه اون كسايي كه بالاجبار بايد باهاشون حرف بزني رو كاري كن كه نبيني البته اگه دوست داري و ميشه (;
خوب شايدم حق داشته باشن مثلا محدوديت زماني داشته باشن يا اينكه نميدونم اختلاف زماني بين دوكشور باشه كه بايد در اون ساعات باهاشون حرف بزني (اينو من نميدونم خودتون بهتر ميدونين )
در هر حال دمي رو غنيمته پس پاسش بداريم
دومي رو راه چاره اي نيست ظاهرا مشكل جهانيه چه ميشه كرد
(:

شاد باشي

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...