۱۳۸۷ بهمن ۱۲, شنبه

ادمونتون


این جمعه تعطیل بود یعنی هر ماه یک یا دو تا جمعه اش تعطیله که با شنبه و یکشبه میشه لانگ ویکند و این بهترین فرصت برای ما که کاری هم ادمونتون داشتیم بود که یه سفر بریم پایتخت این کشور رزهای وحشی یعنی آلبرتا.
باید بگم ادمونتون شهر زنده وخیلی قشنگی به نظرم رسید جمعه ظهر هوای ادمونتون 7-8 درجه بالای صفر بود و این نمی دونم اثر این هوای عالی بود یا دیدن رودخونه به غایت قشنگ وسط شهر یا اون وست ادمونتون مال بی نظیرشون (احتمالا همین آخری موثرتر بوده).







این عکسها رو از وست ادمونتون مال گرفتیم این مال علاوه برپارک آبی با یک عالمه استخر و سرسره آبی ، زیر دریایی و کشتی و زمین هاکی و پاتیناژ هم داشت.



در بین راه از چند نفر که کنار جاده با اسنو موبیل حرکت می کردند عکس گرفتیم.

پانویس:

The province of Alberta is known as Wild Rose Country










۱۳۸۷ بهمن ۸, سه‌شنبه

خریدهای روزانه

تورنتو که بودیم برای خریدهای روزانه (که معمولا هفتگی انجام میشد!) اغلب می رفتیم no frills یاFood basicوگاهی هم وال مارت وسوپر مارکتهای چینی یا ایرانی که این دوتای آخری برای گوشت و سبزیجات و دومی برای چیزهای ایرانی که لازم داشتیم ولی جاهای دیگه پیدا نمی شد. اینجا بجز وال مارت از هیچ کدوم خبری نبود برای همین تصمیم به سفرهای اکتشافی جهت پیدا کردن فروشگاه مناسب برای خرید خونه گرفتیم.



یک فروشگاه زنجیره ای که اینجا خیلی شعبه دارهSobeysهست که نمی دونم تورنتو هم بود یا نه به هر حال اونجا ازش خرید نکرده بودیم بقیه فروشگاههای خیلی خوب برای خرید:Save on food وSuper Store وSafe -Way هستند.

من سعی کردم چند تا عکس از داخل فروشگاهها تهیه کنم ولی گرفتن عکسایی که نمای بازی از فروشگاه رو نشون بده ممنوعه همونطور که می دونید اینجا چون به حریم خصوصی وامنیت افراد خیلی اهمیت می دن و طبیعیه که فروشگاه چون یک محل عمومیه و ممکنه کسانی تو عکس بیفتند که دوست نداشته باشند (خوب ممکنه مثلا پناهنده باشند و نخواهند کسی از جاشون مطلع بشه یا جونشون در خطر بیفته یا هر علت دیگه) .

تنها چند تا عکس نه چندان خوب یواشکی از Safe -Way نزدیک خونمون گرفتم:)


۱۳۸۷ بهمن ۷, دوشنبه

بازی

امروز دختر کوچیکم ازم خواست با هم یه بازی کنیم به این ترتیب که اوتوضیحاتی در مورد یه حیوون بده و من بگم چه حیوونی مورد نظر اون بوده.. اولین سوالش این بود چه حیوونیه که سبزه .. می پره .. شاخ هم داره!!! من خودم داشتم شاخ در میاوردم یعنی این چه جونوریه آخه!! قورباغه؟ نه اونکه شاخ نداره کانگورو؟ اونکه سبز نیست شاخ هم نداره ...بعد گفت یه راهنمایی می کنم ...شاخش قرمزه!!! وای خدا شاخ قرمز؟؟ ... من که هیچی به عقلم نرسید عاقبت خودش گفت Cricketکه میشه جیرجیرک البته من معترض شدم که اون شاخکه نه شاخ بعد از کجا معلوم که شاخکش قرمزه؟ عکسشو تو کتابش نشونم داد دیدم بله شاخک جیرجیرک کتاب اون قرمزه. سوال اول که سوخته بودم همه حواسمو جمع کردم جواب بعدی رو بدم آبروم جلوی بچه نره.... سوال دوم این بود چه حیوونیه سیاه و سفیده و از دمش گاهی بوی بد میده! خوب اینو می دونستم فوری گفتم راسو گفت نه باید انگلیسیشو بگی..... ای خدا چکار کنم بازم سوختم چون که نمی دونستم راسو میشه:Skunk
نتیجه گیری اخلاقی اینکه برم زبانمو بخونم جلوی بچه کم نیارم..
پانویس: بزودی یه پست از فروشگاههای اینجا می نویسم اینروزا وقتی میرم خریدعکس هم می گیرم.

۱۳۸۷ بهمن ۳, پنجشنبه

موقعیتهای کاری

جمعیت این شهری که ما اومدیم 64640 نفردر شهر و 79810 نفر در شهرستانهای اطرافه که جمعا میشه فقط 144450 نفر! حالا با این جمعیت فکر می کنید چند تا شرکت اینجا مشغول کار باشند؟ حدس بزنید 10 تا؟ 20 تا؟ نخیر برو بالا100 تا نه گفتم که برو بالا...اینجا دقیقا 1275 شرکت در زمینه های نفت و گاز طبیعی وساختمان سازی و محیط زیست و جنگلداری وتوریسم واقتصاد وبهداشت و پزشکی وآموزش و مواد غذایی و کارهای خدماتی دارند فعالیت می کنن که بزرگترینشون شرکتهای Syncrude وSuncor Energy که فعالیتشون در زمینه نفت و گازه.
(حالا مقایسه بکنید با یه شهری با این جمعیت نه 10 برابر این جمعیت در ایران ببینید چرابه اینجا می گن یه کشور صنعتی !)
لیست تمام شرکتها با آدرس وتلفن و وب سایتشون رو در لینک زیر می تونید ببینید:

۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

فورت مک موری

فورت مک موری شهری است که در قسمت شمال شرقی استان آلبرتا در کنار مرز استان ساسکاچوآن قرار گرفته و جزو منطقه وود بوفالو در نظر گرفته می شود که ازوسیع ترین مناطق(Municipalities) در آمریکای شمالی محسوب میشه.



این منطقه به سبب نزدیکی به حوزه های نفت خیز و رشد صنایع مرتبط از نظر کارشناسان یکی از جوانترین و در عین حال روبه رشد ترین مناطق کانادا به نظر میاد.

طبیعت منطقه خیلی دیدنیه و پارکهای طبیعی و دریاچه های فراوان؛ شکار و ماهیگیری و کمپینگ را به سرگرمی مردم منطقه تبدیل کرده.



برای اطلاعات بیشتر می تونید این سایتو ببینید:http://www.fortmcmurraytourism.com/

۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

امروز.. روز ثبت نام!

امروزرفتم کالج ثبت نام کردم این سه تا کرس زبان رو برداشتم:

Improving pronunciation

English Through an Engineering Pipeline

Workplace Writing

آخرین بنچ مارک زبان و کارت PR رو هم خواستند که خوشبختانه برده بودم ساعت همه کلاسها رو عصرها انتخاب کردم که اگه کاری برام پیدا شد بتونم ادامه بدم .

بعد هم رفتم مرکز YMCA برای همه افراد خانواده کارت عضویت گرفتم حالا می تونیم از تمام امکانات YMCA که شامل کلاسهای شنا و یوگا و والیبال و فوتبال و بسکتبال و کلی برنامه های خوب برای خانواده ها میشه و امکانات نگهداری از بچه ها هم همونجا داره هر وقت بخواهیم استفاده کنیم.( از مرکزYMCAعکس تهیه کردم تو همین پست میزارم )حق عضویت ماهیانه اش 109دلار برای همه خانواده بود که با در نظر گرفتن اینکه خودمون و بچه ها علاوه بر استفاده آزاد می تونیم در همه کلاسهای آموزشی هم شرکت کنیم خوب به نظر میاد. یکی از چیزهایی که من اینجا دوست دارم اینه که خانواده ها همزمان و با هم و از یک مرکز ورزشی می تونن استفاده کنن.


۱۳۸۷ دی ۳۰, دوشنبه

اینهم مک موری

پنجشنبه ظهر با پروازی که به خاطر سردی بیش از حد تورنتو یه ساعت تاخیر داشت با دلهره اینکه به پرواز بعدیمون نرسیم پرواز کردیم ولی خوشبختانه بعدی هم تاخیر داشت درست به همون اندازه که ما برسیم...

حدود 5 بعد از ظهر رسیدیم و ماشین گرفتیم و اومدیم خونه ای که برامون اجاره کرده بودن باز هم همه چیز عالی بود خونه تاون هاوس 3 خوابه خیلی خوبی با همه وسایل بود. جمعه هم تو نقشه نزدیکترین مدرسه رو پیدا کردیم و بچه ها رو بردیم برای ثبت نام و یه خورده خرید کردیم فروشگاهها به جز وال مارت برام نا آشنا بود قیمتها یه کمی بالاتر بود.آخه تورنتو که بودیم این فروشگاههای چینی بدجوری مارو بدعادت کرده بود ..خیلی ارزون بودن مخصوصا گوشت و سبزیجاتشون..

صبح که بچه ها رو بردم مدرسه چند تا عکس از خیابونمون و حیاط مدرسه بچه ها گرفتم صبح هوا فقط 2 درجه زیر صفر بود ولی تو عکسا خیلی سردتر به نظر میاد:)

۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه

آلبرتا

این پست رومی خوام در مورد استان آلبرتا بنویسم که بدونین کجا داریم میریم:
آلبرتا در غرب کانادا قرار گرفته وهمسایه استانهای ساسکاچوان در شرق ،بریتیش کلمبیا در غرب و نورت وست تریتوری در شماله و جنوبش هم که شیطان بزرگ یعنی یونایتد استیته.
مساحتش 661,848 کیلومتر مربعه که میشه حدود 40% مساحت ایران یا 20% بزرگتر از فرانسه حالا جمعیتش چقدر؟ فقط 3،500،000 نفر البته پیش بینی میشه به کمک فرصت های شغلی ایجاد شده جمعیتش افزایش پیدا کنه.
مرکزش ادمونتون و بزرگترین شهرش کلگری زبونشون هم انگلیسیه.
این استان مرکز نفت و گاز کاناداست و میزان ذخایر نفتش بعد از عربستان سعودی رتبه دوم رو در جهان داره! جالب اینجاست در کانادا نفت و گاز ملی نیست به همین دلیل این استان درواقع متمول ترین استان کانادا و دارای سطح بالای زندگی است و متوسط در آمد خانواده ها حدود 61000 دلار در ساله که بالاترین متوسط درآمد در تمام استانهای کاناداست ومالیات بر درآمد این استان با توجه به وجود منابع طبیعی سرشار کمترین مقدار مالیات در کانادا می باشد.
طبیعتش هم به خاطر رشته کوه راکی کوهستانی و جنگلیه .
سعی می کنم چیزهایی که برام پیش میاد و ممکنه برای شما هم جالب یا قابل استفاده باشه در پستهای بعدی بنویسم.


۱۳۸۷ دی ۲۰, جمعه

آلبرتا آلبرتا ما داریم می آییم!

"باید امشب بروم... باید چمدانی که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم و به سمتی بروم..."
باز هم باید برویم برای کسب تجربه...
ببینم کی بشه و بتونم که دوباره بیام...
دلم برای همه دوستان تنگ میشه.
تا بعد... البته اگر عمری باقی بود.

گل گلدون من

ایران که بودم صبحها قبل ازاینکه برم سر کار دختر کوچیکم رو می بردم مهد کودک و یکی از خوشی هایی که ما با هم کشف کرده بودیم این بود که توی ماشین یک شعری را با هم شروع کنیم به خوندن ، یادم نمیاد که چیزی من خونده باشم ، یا اون ، که دیگری اون شعر یا آواز رو بلد نباشه یکی از ترانه های مورد علاقه هردومون" گل گلدون من " بود کاش می تونستم بگم چه حسی می گرفتیم از این ترانه... دوست دارم گوش کنید.
گل گلدون من شكسته در باد
تو بيا تا دلم نكرده فرياد
گل شب بو ديگه شب بو نمي ده
كي گل شب را از شاخه چيده
گوشه آسمون پر رنگين کمون
من مثل تاريکي، تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من مي رم گم مي شم تو جنگل خواب...

۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

زندگی

نمی دونم شما با دیدن تارهای موی سفید که گاه و بیگاه جلب توجه می کنه چه حسی بهتون دست میده راستشو بخواهین من که اصلا دلم نمی خواد به سالهای قبلم برگردم مثلا 20 سالگی رو با اون طوفانهای روحی و کارهای عجیب غریب گاها بسیار جواد تصور کنید! خودتون قضاوت کنید....اصلابا تکرار مجدد زندگی دوران جوانی حال نمی کنم... برای من که هرچی میگذره چیزهای بیشتری برای معنی دار کردن زندگی پیدا میشه. تو این سن می تونم بفهمم که یک موسیقی ، یک کتاب یا یک دوست خوب چقدر می تونه به زندگی مفهوم بده و می بینم که چقدربه خاطر اونا میشه زندگی رو دوست داشت.

درباره من

Fort McMurray, Alberta, Canada
آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند اگرچیزی به دلم بنشیند با دیگران تقسیمش می‌کنم. آخر در میان این همه زشتی، چه خوب است وقت بشود هر چند روزی یک بار، هر آن‌چه چنگی به دل زده است را آدم جایی بگذارد برای پیشکش...